« بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ »
  • تماس
« شب ششم ، شب قاسم بن الحسن علیه السلامشب چهارم، شب حر و آزادگی ، شب عون و عبدالله فرزندان زینب سلام الله علیها »

شب پنجم ، شب اصحاب و عبدالله بن الحسن علیه السلام

نوشته شده توسطكبري جعفري 16ام مهر, 1395



Image result for ‫عبدالله بن الحسن علیه السلام‬‎

 

هنوز به حد بلوغ نرسیده بود و در خیمه گاه با زنان به سر می برد. امام را محاصره کرده بودند.

هنگامی که متوجه حمله دشمن به جانب امام شد از خیمه گاه بیرون دوید سراسیمه و شتابان به سمت عمو می دوید. در کنار عمو ایستاد ، زینب سلام الله علیها او را دنبال می کرد به او رسید ، تلاش می کرد که نگهش دارد عبدالله نمی گذاشت امتناع می کرد.

امام حسین علیه السلام به خواهرش فرمود :"ای خواهرم ! او را نگه دارید.” به عمه اش گفت: ” سوگند به خدا ، از عمویم جدا نمی شوم.”

ناگاه “بحربن کعب” ملعون شمشیر خود را به سوی امام پایین آورد. عبدالله فریاد زد: ” ای پسر ناپاک! وای بر تو ! آیا می خواهی عمویم را بکشی؟”

بحر قصد ضربه زدن به امام را داشت ، ناگاه عبدالله دستش را پیش آورد تا ضربه را از امام دور سازد، ولی دست مبارکش تا پوست قطع شد و دست آویزان گشت.

کودک فریادش بلند شد :"یا ابتاه؛ ای مادرم”

امام او را در برگرفت و به سینه چسبانید و فرمود :” ای فرزند برادرم! بر آنچه به تو رسیده صبر کن و آن را به حساب خیر بگذار ؛ چرا که خداوند تو را به پدران صالحت ملحق خواهد کرد.”

در نهایت عبدالله به دست “حرمله بن الکاهل الاسدی ” ملعون به شهادت رسید.


خوانده شده توسط نویسنده وبلاگ درماهنامه قرآن 94

نظر از: خادم الزهرا [عضو] 

با سلام زیبا بود
به وبلاگ آرزوی شهادت دعوتید

1394/07/27 @ 00:45
نظر از: حسيني [عضو] 

باسلام وعرض تسليت اين ايام…
وبلاگتان هم حال و هواي محرم دارد .احسنت..التماس دعا دارم.

1394/07/27 @ 18:16


فرم در حال بارگذاری ...