« بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ »
  • تماس

موضوع: "اهل بیت (ع)"

سلام حضرت عشق

نوشته شده توسطكبري جعفري

امام رضا

بیار حاجت خود را که وقت باران است
که لحظه لحظه شب استجابت است اینجا

بگیر دامن شمس الشموس عالم را
گدایی ام بکنی اوج عزت است اینجا

رسیده ام به حرم با دوچشم بارانی
شب ولادت آقا قیامت است اینجا

سلام حضرت سلطان سلام حضرت عشق
هزار مرتبه عرض ادب به ساحت عشق

کریم گرکه تو باشی گدا نمی‌ماند
توسفره پهن کنی بینوا نمی‌ماند
کنار پنجره فولاد تو امام رئوف
بدون شک نگرفته شفا نمی‌ماند
شفاست پشت شفا پس دلیل آن این است

شاعر: مهدی نظری

 

 

 

 

ولادت هشتمین اختر تابناک آسمان امامت و ولایت

حضرت علی بن موسی الرضا علیه السلام بر محبان و شیفتگان خاندان عصمت و طهارت مبارکباد

 

 

 

اینجا حضور فاطمه احساس می شود

نوشته شده توسطكبري جعفري 13ام تیر, 1398


?عطر بهشت می گیرد کسی که زیارتش کند: 
(من زارها عارفاً بحقها فله الجنه)

چشم دلم به سمت حرم باز می شود
با یک سلام صبح من آغاز می شود

قفل دلم شکسته کنار در حرم
از مرقدت دری به جنان باز می شود

فهمیده ام ز حکمت ایوان آینه
اینجا دل شکسته سبب ساز می شود

اینجا بهشت دختر موسی بن جعفر است
از نفحه ی شهود و تجلی معطر است

چشم امید عالِم و عاشق به سوی توست
اینجا چقدر چشمه ی جوشان کوثر است

صحن تو غرق بوی گل یاس می شود
اینجا حضور فاطمه احساس می شود 
شاعر: یوسف رحیمی

?سلام بر تو اى دختر ولىّ خدا، سلام بر تو اى خواهر ولىّ خدا، سلام بر تو اى عمّه ولىّ خدا، سلام و رحمت و برکات خدا بر تو اى دختر موسى بن جعفر. 


1562251864img_20190704_191904.jpg

محبوبه رسول خدا

نوشته شده توسطكبري جعفري 26ام اردیبهشت, 1398


توسل به حضرت خدیجه

 رحلت حضرت خدیجه را باید به امام زمان علیه السلام تسلیت گفت و هر کسی در خلوت خود بنشیند، مناجات کند، ایشان را یاد کند و با حضرت خدیجه سلام الله علیها حرف بزند که ایشان ام الأیتام هستند و هر حاجتی دارید از ایشان تقاضا کنید.

 

محبوبه رسول خداست. بنده هم در این ایام بیشتر دوست دارم سکوت کنم، فکر کنم و انسان حس و حال توجه، توسل به این بانوی بزرگ داشته باشد. ما غافل هستیم از آنچه که در صدر اسلام گذشت به خاطر ذهنیات و مشغله‌های خیالی که داریم، افکار ما مقاطع حساس و اصلی را درک نمی‌کند اگر توجهات جای این مشغله ها را می‌گرفت بهره می‌بردیم، چشمه معارف از اینجا شروع می‌شود. فصلی که حضرت خدیجه بودند، چه فصل حساس ومهمی بود؟!


باطناً دوست دارم یک رشته‌ای از چادر حضرت خدیجه، رشته معرفتی و فکری دست دوستان باشد، رها نکنند و دوره‌ای، زندگی ایشان، مظلومیت ایشان، اصالت ایشان را دنبال کنند تا إن شاءالله مورد عنایت همه اهل بیت قرار بگیرند.
‌ ‌
┈┄┅═✾•••✾═┅┄┈
 حجت‌الاسلام والمسلمین حاج شیخ جعفر ناصری

1558030289img_20190516_224047.jpg

زینب اسیر نیست.......

نوشته شده توسطكبري جعفري 2ام فروردین, 1398



با دستِ بسته هست، ولی دستْ بسته نیست
زینب سرش شکسته، ولی سرشکسته نیست

هرچند سربه زیر… ولی سرفراز بود
زینب قیام کرده چون از پا نشسته نیست

زینب اسیر نیست، دو عالم اسیر اوست
اورا اسیر ِ قافله خواندن خجسته نیست

رنج سفر ،خطر، غم بازار،چشم شوم
داغ سه ساله دیده ولی باز خسته نیست

حتی اگر به صورت او سنگ می‌خورد
هیهات بندِ معجرش از هم گسسته نیست



سالروز وفات زینب کبری (سلام الله علیها)، دخت علی مرتضی، پیام آور کربلا، الگوی شکیبایی و تقوا، عابده آل علی (علیه السلام) و عقیله بنی هاشم را به تمام پویندگان راه ولایت و عاشقان خط سرخ شهادت تسلیت باد.

1553250642img_20190322_145305.jpg

اینجا هر شب شب آرزوهاست....

نوشته شده توسطكبري جعفري 23ام اسفند, 1397


اینجا هر شب شب آرزوهاست
باورم نمی شود که تو مأمور رساندن آرزوهایم به خدا باشی.
حقا که نامش معجزه می کند
من فقط نامی از او بردم
همین…

و خدا یکی از بهترین فرشته هایش را برای شنیدن آرزوهایم فرستاد

فطرس!
همه آرزوهای امشب من اوست
حالا که آمدی لطفی در حق من بکن
بال و پرت را روی صورتم بکش
همین بال و پری که قنداقه حسین (ع) تا این حد آن ها را با شکوه کردند

فطرس!
بال و پرت پر از عطر حسین (ع) است
می خواهم تمام وجودم پر از عطر حسین (ع) شود.

فطرس دستم را بگیر با خودت ببر
مرا با خودت ببر تا سلامم را خودم به او برسانم ….

امشب آرزویم همین است …..
مرا ببر به زیر گنبد حسین(ع)
مرا به جایی ببر که هر شب شب آرزوهاست…..

 

1552592824img_20190314_224603.jpg

صد نگهبان شمشیر به دست

نوشته شده توسطكبري جعفري 19ام اسفند, 1397


 

 

از ابو سعید سهل بن زیاد نقل شده است که: ما در خانه «ابوالعباس فضل بن احمد بن ادریس» بودیم و صحبت از امام هادی علیه السلام به میان آمد. ابو العباس از پدرش نقل کرد که روزی نزد متوکل رسیدم، او را خشمگین و مضطرب دیدم. او به وزیرش «فتح بن خاقان» با خشم و غضب می گفت: این چه سخنانی است که در مورد این مرد می گویی و مرا از اجرای تصمیم باز می داری؟ فتح می گفت: یا امیرالمؤمنین! سخن چینها دروغ گفته اند. و بدین ترتیب تلاش می کرد متوکل را آرام سازد، ولی او آرام نمی گرفت و هر لحظه خشم و غضبش بیشتر می شد تا آنجا که گفت: به خدا سوگند! او را می کشم. او مرتب مردم را [علیه من] می شوراند و می خواهد فتنه ای برپا سازد و چشم طمع به دولت من دارد.

 

آن گاه دستور داد چهار نفر جلاد آماده شوند و به چهار نفر از غلامان خود دستور داد هنگامی که «علی بن محمد علیهماالسلام » وارد شد، بر او بتازید و با شمشیرهای خود او را قطعه قطعه کنید. ناگاه متوجه شدم امام هادی علیه السلام است که مأموران، حضرت را با وضع نامناسبی به حضور متوکل آوردند. ناگهان چهار غلامی که مأمور به قتل او بودند، به سجده افتادند و دستور متوکل را اجرا نکردند، و خود متوکل نیز از تخت به زیر آمده، عرض کرد: یابن رسول الله! چرا نابهنگام تشریف آورده اید؟ و مرتب دستها و صورت حضرت را می بوسید! حضرت فرمود: من به اختیار خود نیامده ام، بلکه به دعوت تو آمده ام و پیک تو مرا احضار نموده است.

ادامه »