« بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ »
  • تماس

موضوع: "دل نوشته"

یا ابا صالح المهدی ادرکنی....

نوشته شده توسطكبري جعفري 22ام اردیبهشت, 1396

 

منم آن گنهه کار سیه روی

معروفم به گدایی در این کوی

 

من ز دنیا خسته، به انتظار نشسته ام

تا که انا مهدی گوید و لبیک گویم

 

 

به امید صبح ظهور

نوشته شده توسطكبري جعفري 17ام اردیبهشت, 1396

السَّلامُ علیکَ یا بقیَّةَ اللهِ یا اَباصالحَ المَهدی

یا خَلیفةَالرَّحمنُ و یا شَریکَ الْقُرآن

 

 

این چنین بر دلم افتاد … به امّید خدا …
غم مخور … می رسد امداد به امّید خدا

چه قدَر عقده در این سینه ی ما جمع شده
عقده ها می شود آزاد به امّید خدا

با دعای «فرج» و «ندبه» ی او مأنوسیم
کی اثر می کند «اوراد» به امّید خدا ؟

گره از کار گِره خورده ی ما باز شود
فرصتی می شود ایجاد به امّید خدا ..

خبر آمدنش را همه جا پخش کنید
می رسد لحظه ی میعاد به امّید خدا

منتقم می رسد و روز ظهورش حتماً
می شود فاطمه دلشاد به امّید خدا…

به امید صبح ظهور که تنها راه پایان مشکلات و گرفتاریها و آغاز خوشیهاست…

شعر سعدی که علامه زیاد زمزمه می کرد

نوشته شده توسطكبري جعفري 14ام اردیبهشت, 1396


 

دکتر حجت الاسلام و المسلمین احمد احمدی از شاگردان علامه طباطبای در خاطره ای از استاد خویش گفت: مرحوم علامه طباطبایی(ره)، یکی از اشعار سعدی را بسیار دوست داشت و مدام این شعر را بر لب زمزمه می کرد، آن شعر این است که می گوید:


ره عقل جز پیچ در پیچ نیست
برِ عارفان جز خدا هیچ نیست

توان گفتن این با حقایق شناس
ولی خرده گیرند اهل قیاس

که پس آسمان و زمین چیستند؟
بنی آدم و دیو و دد کیستند؟

پسندیده پرسیدی ای هوشمند
جوابت بگویم درایت پسند

که خورشید و دریا و کوه و فلک
پری و آدمی زاد و دیو و مَلَک

همه هرچه هستند ازآن کمترند
که با هستیش نام هستی برند

عظیم است پیش تو دریا به موج
بلندست خورشید تابان به اوج

ولی اهل صورت کجا پی برند
که ارباب معنی به ملکی درند

که گر آفتاب است یک ذره نیست
وگر هفت دریاست یک قطره نیست

چو سلطان عزت علم بر کشد
جهان سر به جیب عدم درکشد

 

http://allametabatabaei.ir/

صدای قدمش می آید....

نوشته شده توسطكبري جعفري 7ام اردیبهشت, 1396

بشنو از دور صدای قدمش می آید

رسد آن دم که نقاب از رخ خود بگشاید 

 

میرسد عطر حضورش به مشام دل من

آخر آید که فروغش به جهان بنماید 

 

بوی پیراهن یوسف رسدم از همه جا

نور چشم دل من آرد و روح افزاید 

 

بشنو آهنگ صدای قدم یار عزیز

که چنان است که هوش از سر من برباید
 

 میوزد خوب نسیمی ز سوی منزل دوست

شاید این لحظه به من رخ بنماید شاید
 

 چشم دل باز کن و آمدن یار ببین

چون تو بیدار شوی بر تو نظر فرماید
 

 عاقبت میرسد او صحن دل آماده کنید

لایق دیدن او چشم تو باشد باید

 

آسمانی ‌ترین هدیه‌ی خدا

نوشته شده توسطكبري جعفري 4ام اردیبهشت, 1396

 

 

حضرت محمد (ص) ، آسمانی ‌ترین هدیه‌ی خدا

حدود 600سال از ظهور مسیح می‌گذشت و تعالیم او آغشته به خرافه‌ها و بدعت‌ها و حق فراموشی و هوس محوری شده بود؛
- جهان در آتش جهل و زور و زر و تزویر می‌سوخت؛
- دختركان معصوم پس از تولد به جای آغوش گرم مادران در گورهای سرد، زنده به گور می‌شدند؛
- زن چون كالایی خرید و فروش می‌شد، به غارت برده می‌شد، به ارث می‌ رسید و حق هیچگونه انتخابی نداشت؛
- قتل و غارت و شبیخون و جنگ، شغل اكثر مردم حجاز بود و كینه و نفرت، طایفه ها را در كام مرگ می‌كشید؛

- كسرایان در ایران برگردن مظلومان آن چنان فشار می‌آوردند كه كمر اكثریت مردم در زیر بار ظلم شاهان خمیده بود؛
- هیچ ایرانی خارج از طبقه ی اشراف، حق تحصیل و خواندن و نوشتن نداشت؛
- شاهان خود را سایه ی خدا می‌نامیدند؛ اما بیشتر از دوزخ ابلیس، بندگان خدا را در آتش ستم خویش داغ می‌كردند؛
- كعبه مركز توحید، تبدیل به بتخانه ای شده بود كه 360 شیطان در آن ایستاده بودند و از مركز توحید، مردم را به بت پرستی می‌خواندند؛

- در روم بندگان خدا را به جرم خداپرستی و حقگویی در میادین به چنگ حیوانات وحشی می‌سپردند تا از تماشای تكه تكه شدن آنها، لذت حیوانی ببرند؛
- همه در بند هم بودند و در حال گرفتار كردن یكدیگر و گرفتار شدن به هم.

گویی در روی زمین، كسی به فكر آسمان نبود!

محمد (ص) مردی امین، پاك، راستگو، درستكار، مهربان، جوانمرد و انسانی بود. برعكس دیگران كه به زمین دوخته شده بودند، غرق در افكار آسمانی بود.

آهسته و با تأمل، با كوله بار اندیشه ی پاك و فرا زمینی‌ از جمعیت جدا می‌شد و یكه وتنها به سوی قله جبل النور می‌شتافت. گویی نیرویی عظیم و شگرف و ماورایی همچون مغناطیسی بزرگ او را از دل مكه بر می‌گرفت و بر تارك جبل النور و بر پیشانی این شهر قرار می‌بخشید.

ادامه »