« بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ »
  • تماس
« لقب «کریمه اهل بیت» مختص حضرت معصومه(س) نیستسخنان حکیمانه حیف است »

معنای دقیق داشتن ولایت

نوشته شده توسطكبري جعفري 29ام خرداد, 1397


  برخی خیال می کنند دارای ولایت بودن به این است که وقتی اسم اهل بیت(ع) می آید، کلمه علیه السلام را بگوید، خیال می کنند که دارای ولایت بودن به این است که محبت اهل بیت(ع) در دل انسان باشد، البته … .

 کتاب ما  منتظریم

 در کتاب «ما منتظریم؛ خورشید مهدویت در منظومه فکری حضرت آیت الله خامنه ای رهبر معظم انقلاب اسلامی» به اهتمام حسن ملایی آمده است:

مساله ای که بعد از این پیش می آید این است که من و شما آیا دارای ولایت هستیم یا نه؟ ممکن است من و شما دارای ولایت باشیم، اما آیا مجموعا جامعه ما دارای ولایت است یا نیست

ممکن است این سوال پیش آید که مگر این دو یکی نیستند و با هم فرق می کنند؟ در جواب باید گفت: بله! اگر یک عضوی به خودی خود سالم باشد، سالم بودن یک عضو اولا؛ نه به معنای سالم بودن همه بدن است و ثانیا: یک عضو سالم اگر در یک بدن غیرسالم قرار گرفت نمی تواند همه محسنات یک عضو سالم را دارا باشد.

 

اول ببینیم که یک انسان با ولایت چه جور آدمی است تا بفهمیم آیا من و شما دارای ولایت هستیم یا نه؟ اگر چنانچه ثابت و روشن شد که من و شما دارای ولایت هستیم؛ بعد باید ببینیم که جامعه چگونه باید باشد تا دارای ولایت باشد؟

هیچ مانعی ندارد که یک انسان دارای ولایت، در یک جامعه بی ولایت باشد. البته منظورم از نظر خود ایده است که می گویم مانعی و اشکالی ندارد و گرنه خیلی هم اشکال دارد؛ حالا باید به این مساله پرداخت که وقتی کسی خودش دارای ولایت بود آیا دیگر مسئولیتش تمام شده است؟ و همین که خود او دارای ولایت شد، ولو اینکه در جامعه محروم و عاری از ولایت زندگی می کند آیا این زندگی می تواند یک زندگی مطلوب باشد؟ آیا اگر کسی خودش دارای ولایت بود؛ اما در یک جامعه ای زندگی کرد که آن جامعه بی ولایت بود و او در مقابل بی ولایتی جامعه مسئولیت احساس نکرد، همین عدم احساس مسئولیت ولایت خود او را هم مصدوم و خراب نمی کند؟ اینها یک چیزهایی است که شما مرد مسلمان و زن مسلمان، مخصوصاً جوان مسلمان باید رویش فکر کنید، ممکن است من آن قدر فرصت و مجال نداشته باشم که تک تک اینها را شرح دهم و اگر بخواهم تک تک اینها را طوری شرح بدهم که مطلب به خوبی و به روشنی بیان شود و آن را همه بفهمند، لازم است که روی هر یک از آنها ساعت ها بحث کرد که متاسفانه وقت من آن قدرها نیست. این است که من مطلب را به اختصار می گویم و دقت در آن و موشکافی در آن را به خود شما واگذار می کنم.

 

حالا می پردازم به اینکه اولا؛ یک انسان دارای ولایت چگونه انسانی است؟ثانیاً، ما و جامعه و هیات اجتماعی انسان هایی که یک جا جمع شده ایم، چگونه باشیم تا دارای ولایت باشیم و در چه صورت دارای ولایت نخواهیم بود؟ در چه صورتی یک جامعه، یک جامعه ولی و متولی و موالی، به صورتی که اسلام دستور داده است در می آید و در چه صورتی و در چه شرایطی از ولایتی که اسلام گفته محروم می ماند.

 

مساله سوم اینکه آیا یک انسانی که دارای ولایت است، تکلیف خودش با ولایت داشتن شخص خودش تمام شده است و دیگر تکلیف ندارد که جامعه دارای ولایت بسازد؟ و مساله چهارم اینکه اگر یک آدمی خودش دارای ولایت بود و در یک جامعه محروم از ولایت زندگی می کرد و احساس تکلیفی نمی کرد که جامعه را دارای ولایت بکند.

آیا این احساس تکلیف نکردن، ولایت خود او را هم مخدوش نخواهد کرد؟ و همین که در فکر نیست که دیگران را هم دارای ولایت کند، همین به فکر نبودن، ولایت او را ضعیف و مخدوش نکرده است؟ اینها مسایلی است که باید بحث کنیم. وقتی که این بحث کامل شد، خود شما این معنای مترقی عالی جالب خردپسند قرآن فرموده حدیث گفته ولایت را، با آن معنایی که آدم تنبل از کاربگریز راحت طلبِ سهل گرای سهولت طلب، پیش خودش تصور می کند، مقایسه کنید تا ببینید تفاوت ره از کجا تا به کجاست.

 

عده ای خیال می کنند که دارای ولایت بودن به این است که وقتی اسم اهل بیت(ع) می آید، کلمه علیه السلام را بگوید. خیال می کنند که دارای ولایت بودن به این است که محبت اهل بیت(ع) در دل انسان باشد، البته محبت اهل بیت(ع) را داشتن واجب و فرض است و نام آن بزرگواران را با عظمت بردن به نام آنها مجلس برپا کردن و از عزا و شادی آنها درس گرفتن، عزای آن را گفتن، شادی آنها را گفتن، گریستن بر بزرگواری های آنان، بر شهامت های آنها، بر مظلومیت های آنها، همه اینها لازم است، اما همه اینها ولایت نیست، ولایت از این بالاتر است.

آنکه در مجلس سیدالشهداء(ع) می نشیند و اشک می ریزد، کار خوبی می کند، اما نباید اشک ریختن را برای دارا بودن ولایت کافی بداند. آن کسانی که ذهن شان تحت تاثیر تلقینات و القائات مغرضانه یا جاهلانه بعضی از دست های مزدور و مغرض واقع شده است، درست دقت کنند که بعد گفته نشود با گریستن بر سیدالشهداء(ع) کسی مخالف است، ما می گوییم که گریستن بر امام حسین(ع) گاهی می تواند یک ملت را نجات دهد.(1)

 

1.ولایت فقیه سایه حقیقت عظمی، ج4، ص99-97

 

کتاب «ما منتظریم؛ خورشید مهدویت در منظومه فکری حضرت آیت الله خامنه ای» شامل بيانات، پيام‌ها، نامه‌ها و مكتوبات حضرت آيت الله العظمی خامنه‌ای در حوزه معارف مهدوی که طی چهل سال يعنی از سال های 1353 تا 1393 ايراد شده، گردآوری و منتشر شده است .علاقه مندان جهت تهیه كتاب «ما منتظریم» می توانند در قم به نشانی خیابان شهدا، كوچه آمار (22)، بن بست شهید علیان پلاك 26 مراجعه و در تهران به نشانی خیابان انقلاب، خیابان قدس، تقاطع خیابان ایتالیا، پلاك 98 مراجعه و یا با شماره تلفن 88998600 با پیش شماره 021 و 37841130 با پیش شماره 025 تماس بگیرند.

منبع: گروه مهدویت و غدیر خبرگزاری شبستان

نظر از: رحیمی [عضو] 

عالی بود
انتخاب زیبایی است
انشاءالله به لطف اهل بیت علیهم السلام همه ما و جامعه ما دارای ولایت باشند

1397/03/29 @ 22:31
نظر از: رحیمی [عضو] 

به بهانه 8 شوال؛ سالروز تخریب بقاع متبرکه بقیع

السَّلامُ عَلَیْکُمْ یا اَهْلَ بَیْتِ النُّبُوَّةِ
امروز، آثار کینه و جهالت وهابیان نسبت به اهل بیت عصمت و طهارت، از در و دیوار مدینه و وادی بقیع، هویداست.
رنجنامه نانوشته محبّین اهل بیت، بر خاک و سنگ این مزارها، گویاتر از هر زمان است.
اینجا اشک است که سخن می گوید و «حال»، گویاتر از «قال» است.
چشمان اشکبار، ترجمان دلهای داغدار و بی قرار است.
وقتی گام در تربت بقیع می گذاری و نگاهت به قبورِ ساده امامان می افتد، دیگر لازم نیست کسی مرثیه بخواند. بقیع، خودش مرثیه مجسّم است.
ساعتهایی که درِ بقیع به روی زائران گشوده می شود، گویا درِ بهشت است که به روی زائران عاشق باز می شود.
دلهای سوخته شان را بر می دارند و با شتاب، خود را به حضور امام مجتبی، امام سجاد، امام باقر و امام صادق علیهم السلام می رسانند و زیارتنامه را با باران اشک می شویند و سلامها را با چشمهای بارانی شان بدرقه می کنند.

دلم هوای تو را دارد … بگو چه چاره کن

اَللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج

1397/04/01 @ 10:25


فرم در حال بارگذاری ...