« بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ »
  • تماس
« حب محبوب خدا، حب خداستآل سعود برای جان مردم هیچ ارزشی قایل نیست »

یاد جان باختگان حادثه منا را گرامی می داریم

نوشته شده توسطكبري جعفري 4ام مهر, 1394

نظر از: مدرسه امام جعفر صادق (ع) شاهرود [عضو] 

سلام
درود بر شهیدان
مرگ بر آل سعود

1394/07/04 @ 14:33
نظر از: فانوس [عضو] 

تسليت بمناسبت حادثه ناگوار منا و اعلام همدردي با بازماندگان
باکمال تأثر و تأسف، در ایام باعظمت حج ابراهیمی امسال، شاهد حادثه غمبار منا بودیم که به کشته و زخمی شدن تعداد زیادی از زائران بیت‌الله الحرام منجر شد و امت اسلام را عزادار نمود.
پشتيباني فانوس ضمن تسليت به محضر حضرت ولی‌عصر ( عجل الله تعالی فرجه الشریف)، امت اسلامی و خانواده‌های قربانیان، برای جان‌باختگان غفران و رحمت واسعه الهی، برای بازماندگان صبر و اجر، و برای مجروحان شفای عاجل را دارد.

1394/07/05 @ 22:46
نظر از: رحیمی [عضو] 

حج ناتمام
حاجی بار سفر بسته ای؟!
این لباس احرام مبارکت باشد…
چه زیبا برپیکر روحت نشسته است!
اما از تو می خواهم که عاشقانه هایت با خدا را با ما هم تقسیم کنی که سخت محتاجیم…
حاجی ! دلت سرشار از شوق پریدن است…خوشا به احوالت…
دلم می خواهد به تو بگویم اگر آرام تو را از نزدیکیهای غدیر عبور دادند و نامی از آن به زبان نیامد ،غمگین نشو و غصه نخور،بغض سنگینت را به سختی فرو ببر…این قوم کثیف سالهاست مشغول این پلیدی هایند…
تو در آسمان مدینه و در آن فضای غریبانه مظلومیت رسول الله ،غدیر را برای خودت تجسم کن و برای مظلومیت های تکرار شونده شیعه در تمام تاریخ ،آرام و بی صدا اشک بریز…
حاجی مواظب باش صدای گریه ات بلند نشود.گریه برای علی و فاطمه و حسن و حسین در شهر رسول الله جرم است و مجازات دارد.
اما به من بگو این اشک ها و این گریه های پر حرارت تو چه رازی داشت که لباس احرامت را معنای واقعی بخشید؟؟
چه سرّی در نجواها و ضجه های عاشقانه ات بود که فرشتگان کربلایی را به منا خواندی تا بالهای رحمتشان را برایت گشودند و سبکسار و همبال آنان پرکشیدی؟
لبیک تو در صحرای عرفات چقدر رنگ حسینی به خود گرفت که حسین وار پرکشیدی؟
عطر حسین در سایه جبل الرحمه چه خوش بر پیکرت نشست که حج را ناتمام رها کردی و با لبهای خشک و عطشان به دیدار محبوب شتافتی و تن عریانت چه حسین وار بر زمین ماند و مظلومانه و غریبانه ،نسل معاویه و یزید و شمر پیکر پاکت را لگدمال کردند.
بگو در قربانگاه عشق چه خواستی از محبوبت که هیچ قربانی دیگری جز خودت را نپذیرفت؟؟
آه که این نسل نحس و شوم چه خوب ارثیه بزرگ اجدادشان را حفظ کرده و سینه به سینه به اینجا رسانده اند.آنها که می توانستند با چند قطره آب زندگی را به هزاران نفر هدیه کنند چگونه خبیثانه جلوی چشم لب تشنگان با لئامت و پستی تمام آب سر می کشیدند و به حاجیان تشنه ای که نقش بر زمین بودند پوزخند می زدند .
آه… که “انسان لحظه ای نمی تواند خود را از این غم فارغ بداند”
می دانم که در صحرای عرفات اشکهای تمنایت برای ظهور مولایمان خاک مقدس آن زمین را سیراب کرده است.قبل از آنکه شهادت حسینی ات را از خدا بخواهی ،خواسته ای تا مولا هر چه زودتر از راه برسد و مقتدرانه زمین را از لوث وجود این نااهلان پاک کند.به امید روزی که جایگاه غدیر را به باشکوه ترین نقطه تاریخ تبدیل کنیم.
اللهم عجل لولیک الفرج
دلنوشته از:رقیه رحیمی طلبه دانش آموخته

1394/07/11 @ 09:18
نظر از: رحیمی [عضو] 

حج ناتمام
حاجی بار سفر بسته ای؟!
این لباس احرام مبارکت باشد…
چه زیبا برپیکر روحت نشسته است!
اما از تو می خواهم که عاشقانه هایت با خدا را با ما هم تقسیم کنی که سخت محتاجیم…
حاجی ! دلت سرشار از شوق پریدن است…خوشا به احوالت…
دلم می خواهد به تو بگویم اگر آرام تو را از نزدیکیهای غدیر عبور دادند و نامی از آن به زبان نیامد ،غمگین نشو و غصه نخور،بغض سنگینت را به سختی فرو ببر…این قوم کثیف سالهاست مشغول این پلیدی هایند…
تو در آسمان مدینه و در آن فضای غریبانه مظلومیت رسول الله ،غدیر را برای خودت تجسم کن و برای مظلومیت های تکرار شونده شیعه در تمام تاریخ ،آرام و بی صدا اشک بریز…
حاجی مواظب باش صدای گریه ات بلند نشود.گریه برای علی و فاطمه و حسن و حسین در شهر رسول الله جرم است و مجازات دارد.
اما به من بگو این اشک ها و این گریه های پر حرارت تو چه رازی داشت که لباس احرامت را معنای واقعی بخشید؟؟
چه سرّی در نجواها و ضجه های عاشقانه ات بود که فرشتگان کربلایی را به منا خواندی تا بالهای رحمتشان را برایت گشودند و سبکسار و همبال آنان پرکشیدی؟
لبیک تو در صحرای عرفات چقدر رنگ حسینی به خود گرفت که حسین وار پرکشیدی؟
عطر حسین در سایه جبل الرحمه چه خوش بر پیکرت نشست که حج را ناتمام رها کردی و با لبهای خشک و عطشان به دیدار محبوب شتافتی و تن عریانت چه حسین وار بر زمین ماند و مظلومانه و غریبانه ،نسل معاویه و یزید و شمر پیکر پاکت را لگدمال کردند.
بگو در قربانگاه عشق چه خواستی از محبوبت که هیچ قربانی دیگری جز خودت را نپذیرفت؟؟
آه که این نسل نحس و شوم چه خوب ارثیه بزرگ اجدادشان را حفظ کرده و سینه به سینه به اینجا رسانده اند.آنها که می توانستند با چند قطره آب زندگی را به هزاران نفر هدیه کنند چگونه خبیثانه جلوی چشم لب تشنگان با لئامت و پستی تمام آب سر می کشیدند و به حاجیان تشنه ای که نقش بر زمین بودند پوزخند می زدند .
آه… که “انسان لحظه ای نمی تواند خود را از این غم فارغ بداند”
می دانم که در صحرای عرفات اشکهای تمنایت برای ظهور مولایمان خاک مقدس آن زمین را سیراب کرده است.قبل از آنکه شهادت حسینی ات را از خدا بخواهی ،خواسته ای تا مولا هر چه زودتر از راه برسد و مقتدرانه زمین را از لوث وجود این نااهلان پاک کند.به امید روزی که جایگاه غدیر را به باشکوه ترین نقطه تاریخ تبدیل کنیم.
اللهم عجل لولیک الفرج
دلنوشته از:رقیه رحیمی طلبه دانش آموخته

1394/07/11 @ 09:20


فرم در حال بارگذاری ...