« بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ »
  • تماس

موضوع: "یادی از شهدا"

لشکر مخلص خدا

نوشته شده توسطكبري جعفري 1ام آذر, 1399

 

بسیجی دیدهء بیدار عشق است

بسیجی پیر میدان دار عشق است 

  هفته بسیج برشما امید اآفرینان ایران اسلامی مبارک

 

القدس لنا...

نوشته شده توسطكبري جعفري 2ام خرداد, 1399

#شهید_مطهری: «اگر حسین بن علی، امروز بود می‌گفت: اگر مےخواهی براے من عزادارے ڪنے، شعار امروز تو باید #فلسطین باشد! شمرِ 1300 سال پیش مُرده! شمرِ امروز را بشناس!!»

با شهدا

نوشته شده توسطكبري جعفري 13ام اردیبهشت, 1399

شهید کاوه

زندگینامه شهید محمود کاوه
(قسمت دوم)

با پیروزی انقلاب اسلامی، کاوه جزو اولین عناصر مؤمن و متعهدی بود که به سپاه پاسداران انقلاب اسلامی در شهر مقدس مشهد پیوست. پس از گذراندن یک دوره آموزش شش ماهه چریکی، به آموزش نظامی برادران سپاه و بسیج پرداخت.

پس از آن، به منظور حفاظت از بیت شریف حضرت امام خمینی(ره)، طی مأموریتی شش ماهه به تهران عزیمت کرد. با شروع جنگ تحمیلی، به همراه تعدادی از نیروهای خراسان به جبهه‌های جنوب اعزام شد ولیکن مدتی بعد به علت نیاز شدیدی که پادگان به مربی داشت، او را برای آماده‌سازی و آموزش نیروها به مشهد فراخواندند.

با وجود این که برای آموزش نیروها اهمیت زیادی قایل بود و مسؤول مستقیم او، تمایل نداشت وی را، که از مربیان دلسوز و قوی محسوب می‌شد، به جبهه اعزام نماید، اما روح پرتلاطم محمود به دنبال فرصتی بود تا رودرروی دشمن قرار گیرد و در صحنه‌های کارزار، از انقلاب و ارزش های آن به صورت عملی دفاع نماید. بنابراین در اولین فرصت رضایت فرمانده پادگان را جلب نمود و با شور و شوقی وافر، به دیار کردستان که در آن زمان، با توطئه گروهک ها و عناصر ضد انقلاب، دستخوش درگیری و آشوب شده بود عزیمت کرد.

محمود که به همراه تعدادی از برادران پاسدار جهت آزادسازی شهر بوکان وارد کردستان شده بود، به دلیل لیاقت ها و مهارت هایی که داشت، در همان ابتدا به عنوان فرمانده گروهی دوازده نفره انتخاب شد.

کاوه در منطقه کردستان برای مبارزه با ضد انقلاب که از حمایت‌های خارجی برخوردار بود و با انجام جنایاتی هولناک، توطئه شوم جدایی این منطقه از میهن اسلامی را در ذهن می‌پروراند، شب و روز نداشت و به دلیل تلاش بسیار زیاد، جدیت و پشتکار، شجاعت و همچنین روحیه شجاعت‌طلبی‌ که داشت، پس از مدت کوتاهی، به سمت فرماندهی عملیات سپاه سقز منصوب شد.

 در این زمان در عین ناباوری همگان، همراه تعداد کمی نیرو و با شهامتی وصف‌ناپذیر، عملیات آزادسازی منطقه مرزی بسطام را طرح‌ریزی و ۴۵ کیلومتر جاده مرزی را طی یک مرحله و در عرض بیست و چهار ساعت آن هم در قلب منطقه ی تحت نفوذ ضد انقلاب، آزاد نمود.

 

با شهدا....

نوشته شده توسطكبري جعفري 9ام اردیبهشت, 1399

زندگینامه شهید محمود کاوه

(قسمت اول)

محمود کاوه در سال ۱۳۴۰ در مشهد مقدس در خانواده‌ای مذهبی و دوستدار اهل بیت عصمت و طهارت(ع) متولد شد. پدرش که از کسبه متعهد بود، در دوران ستمشاهی و اختناق، با علما و روحانیون مبارز، از جمله حضرت آیت الله خامنه‌ای و شهیدان هاشمی‌نژاد و کامیاب ارتباط داشت؛ وی که برای تربیت فرزندش اهمیت زیادی قایل بود، محمود را همراه خود به مجالس و محافل مذهبی و نماز جماعت می‌برد و از این راه، او را با مکتب اهل بیت و تعالیم انسان‌ساز اسلام آشنا کرد.

محمود کاوه، دوران تحصیلات ابتدایی خود را در چنین شرایطی سپری کرد. از آنجا که آرزوی قلبی پدرش به هنگام تولد محمود این بود که وی را در سلک صالحان و پیروان واقعی مکتب اسلام قرار دهد، محمود با علاقه قلبی و تشویق پدر، وارد حوزه علمیه شد و همزمان، تحصیلات دوران راهنمایی و دبیرستان را نیز ادامه داد.

با اوج‌گیری انقلاب، او که جوانی با نشاط، فعال و مذهبی بود، با شرکت در محافل درس مساجد جوادالائمه(ع) و امام حسن مجتبی(ع) که در آن زمان از مراکز تجمع نیروهای مبارز مشهد بود از هدایتها و تعالیم حضرت آیت الله خامنه‌ای بهره‌های فراوانی برد.

وی ره توشه‌های همین تعالیم را با خود به محیط دبیرستان و میان دانش‌آموزان منتقل می‌نمود، تا آنجا که در دبیرستان، به عنوان محور مبارزه شناخته گردید. محمود با علاقه وافر، به پخش اعلامیه‌های حضرت امام خمینی (ره) همت گماشت و فعالانه در راه‌پیمایی‌ها و درگیری های زمان انقلاب، شرکت می‌نمود. ادامه دارد….

رفاقت با شهدا یعنی....

نوشته شده توسطكبري جعفري 29ام بهمن, 1398

روزها در بازار آهن کار می کرد و عصرها با موتور? با پولی که می گرفت گره بسیاری از دوستان و آشنایان به خصوص نیازمندان را باز می کرد? شهید محمد هادی ذوالفقاری  شهید ذوالفقاری یکی از مریدان و عاشقان پهلوان شهیدابراهیم هادی بود ارادت خاص محمد هادی به ابراهیم موجب شباهت اخلاقی و رفتاری ایشون به این شهید بزرگوار شده بود… رفاقت ، شهادت و درنهایت عاقبت بخیری با  شهادت… رفاقت باشهدا فقط به گذاشتن عکسشون رو پروفایل هامون ، خوندن و ردشدن از خاطراتشون نیست… رفاقت باشهدا یعنی:نگاه دوست شهیدت رو هرگز فراموش نکنی و به احترام نگاهش حتی سمت گناه نری رفاقت باشهدایعنی : شباهت مخلصانه و دلی باشهدا یعنی گمنام شدن و برای خدا کار کردن نه برای ظاهرسازی و دیده شدن… باخودت خلوت کن ببین رفاقتت بوی شهادت میده یانه !؟ اگه دلت و اعمالت شهدایی شد ، مطمئن باش توهم یک روز شهید میشی