« بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ »
  • تماس

موضوع: "اهل بیت (ع)"

سلام حضرت عشق

نوشته شده توسطكبري جعفري

امام رضا

بیار حاجت خود را که وقت باران است
که لحظه لحظه شب استجابت است اینجا

بگیر دامن شمس الشموس عالم را
گدایی ام بکنی اوج عزت است اینجا

رسیده ام به حرم با دوچشم بارانی
شب ولادت آقا قیامت است اینجا

سلام حضرت سلطان سلام حضرت عشق
هزار مرتبه عرض ادب به ساحت عشق

کریم گرکه تو باشی گدا نمی‌ماند
توسفره پهن کنی بینوا نمی‌ماند
کنار پنجره فولاد تو امام رئوف
بدون شک نگرفته شفا نمی‌ماند
شفاست پشت شفا پس دلیل آن این است

شاعر: مهدی نظری

 

 

 

 

ولادت هشتمین اختر تابناک آسمان امامت و ولایت

حضرت علی بن موسی الرضا علیه السلام بر محبان و شیفتگان خاندان عصمت و طهارت مبارکباد

 

 

 

فاطمه-شناس-عالم-کیست؟

نوشته شده توسطكبري جعفري 8ام اسفند, 1395

 

Image result for ‫فاطمة بضعة مني‬‎

 

شفقنا (پایگاه بین المللی همکاری های خبری شیعه)-حضرت آیت‌الله العظمی وحید خراسانی گفتاری درباره فاطمه شناس عالم بیان کرده است.

به گزارش شفقنا متن گفتار ذکر شده این مرجع تقلید شیعیان بدین شرح است:


از کسی بپرس که فاطمه کیست که… در جنگ احد رسول خدا به عیادت امیرالمؤمنین آمد، دید بدن سوراخ سوراخ، فتیله توی این سوراخ‌های بدن برای مداوا می‌برند؛ آن صبری که روزگار مثلش را ندیده بود، تا چشمش افتاد، بی‌طاقت شد، بلند بلند گریه کرد اما خود علی چه کرد؟ تبسمی کرد، گفت: یا رسول الله! إن ذلک فی ذات الله لقلیل. علی را کی شناخت؟! ان ذلک فی ذات الله لقلیل. همچو صبری! پیغمبر ناله زد، او تبسم کرد.


شب نوزدهم جبرئیل بین زمین و آسمان فریاد زد: تهدمت والله ارکان الهدی اما خود او لبخند زد، گفت: فزت ورب الکعبه. فاطمه را این شخص شناخت. همچو کسی! آن اُحُد! این صبح نوزدهم!

اما مهم این جمله است، وقتی جنازه را تحویل پدرش داد، گفت: ای کاش علی مرده بود! نفسی… نفسی علی زفراتها محبوسه *** یا لیتها خرجت مع الزفرات؛ جان من با ناله‌های من گره خورده، ای کاش! با این ناله جان می‌دادم اما بدن تو را این چنین تحویل پدرت نمی‌دادم.

http://shafaqna.irancloob.net/

 

حدیث گهربار از حضرت فاطمه زهرا(سلام الله علیها)

نوشته شده توسطكبري جعفري 29ام بهمن, 1395

 

 

قالَتْ علیها السلام : حرم [الله] الشِّرْکَ إخْلاصا لَهُ بِالرُّبُوبِیَّهِ، فَاتَّقُوا اللّه حَقَّ تُقاتِهِ، وَ لا تَمُوتُّنَ إ لاّ وَ اءنْتُمْ مُسْلِمُونَ، وَ اءطیعُوا اللّه فیما اءمَرَکُمْ بِهِ، وَ نَهاکُمْ عَنْهُ، فَاِنّهُ، إ نَّما یَخْشَى اللّهَ مِنْ عِبادِهِ الْعُلَماءِ.(ریاحین الشّریعه : ج ۱، ص ۳۱۲، فاطمه الزهراء علیها السلام : ص ۳۶۰، قطعه اى از خطبه طولانى و معروف آن مظلومه .)

 

و خداوند سبحان شرک را (در امور مختلف ) حرام گرداند تا آن که همگان تن به ربوبیّت او در دهند و به سعادت نائل آیند؛ پس آن طورى که شایسته است باید تقواى الهى داشته باشید و کارى کنید تا با اعتقاد به دین اسلام از دنیا بروید.

بنابر این باید اطاعت و پیروى کنید از خداوند متعال در آنچه شما را به آن دستور داده یا از آن نهى کرده است ، زیرا که تنها علماء و دانشمندان (اهل معرفت ) از خداى سبحان خوف و وحشت خواهند داشت .

عشق محمد بس است و آل محمد

نوشته شده توسطكبري جعفري 27ام آذر, 1395



ماه فروماند از جمال محمد
سرو نباشد به اعتدال محمد

قدر فلک را کمال و منزلتی نیست
در نظر قدر با کمال محمد

وعده‌ی دیدار هر کسی به قیامت
لیله‌ی اسری شب وصال محمد

آدم و نوح و خلیل و موسی و عیسی
آمده مجموع در ظلال محمد

عرصه‌ی گیتی مجال همت او نیست
روز قیامت نگر مجال محمد

وآنهمه پیرایه بسته جنت فردوس
بو که قبولش کند بلال محمد

همچو زمین خواهد آسمان که بیفتد
تا بدهد بوسه بر نعال محمد

شمس و قمر در زمین حشر نتابند
نور نتابد مگر از جمال محمد

شاید اگر آفتاب و ماه نتابند
پیش دو ابروی چون هلال محمد

چشم مرا تا به خواب دید جمالش
خواب نمی‌گیرد از خیال محمد

سعدی اگر عاشقی کنی و جوانی
عشق محمد بس است و آل محمد

………………………

سعدی شیرازی /مدح پیامبر اسلام(ص)


 

آجرک الله ......

نوشته شده توسطكبري جعفري 18ام آذر, 1395


شهادت امام حسن عسکری، بهار جوشش خون شیعه است در غم غیبت


مولای غایب غریبم!

سرسلامت باد ما را در غم بابای شهیدت پذیرا باش؛

ای غمگین‏ترین شیعه در عصر غیبت!


دیده گریان نشود روز جزا در محشر / هر که گریان به جهان بهر عزای تو بود،

ولی حق حسن العسکری ای آن که قضا / مجری امر تو و بنده رای تو بود،

 

.

.

در سوگ آفتاب

نوشته شده توسطكبري جعفري 10ام آذر, 1395


یک نفر عاشقانه می آمد، نفس کوچه ها معطر بود
روی گلدسته ها اذان می ریخت ، زائری در افق شناور بود

چند متری جلوتر آمد و بعد، رو به روی سپیده زانو زد
در مقام ((رضا)) گرفت آرام ، ((شاهدِ)) ایستگاه آخر بود

چشمهایش به سمت در چرخید ، با نگاه غریب گفت آقا
اشک او دانه دانه می غلطید ، صاف و ساده شبیه مرمر بود

دست و پایش هنوز می لرزید ،حس او را کسی نمی فهمید
گنبد زردو صحن گوهرشاد.، محو دارالشفای خاور بود

گفت آقا غریبه ام اینجا ، جان فرزند و مادرت زهرا
زخم انگور داشت چشمانش ، رنگ و رویش شبیه ساغر بود

از غریبی ِ ضامن آهو، بغض هفت آسمان ترک برداشت
نم نمک قطره قطره می بارید ، چهره ی آسمان مکدر بود

چشمهای زمین به سوز آمد ، پشت افلاک ،از غمش خم شد
آنچه بر روزگار آمد از ، فهم و اداراک ها فراتر بود

سالگرد شهادت آقا، پا برهنه نجیب و دریا زاد
روبه دروازه های مشرق و نور، موجهایی پر از کبوتر بود

***سید مهدی نژاد هاشمی**