« بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ »
  • تماس

موضوع: "فرهنگی"

بصیرت افزایی

نوشته شده توسطكبري جعفري 9ام دی, 1395


پیامبر اکرم صلی الله وعلیه وآله:
کور آن نیست که چشمش نابینا باشد، بلکه کور (واقعی) آن کسی است که دیده بصیرتش کور باشد.(میزان الحکمه، ج 2)

امام علی علیه السلام:
از دست دادن بینایی آسانتر است تا از دست دادن بینش.(همان)

غفلت انسان در دنیا، مانع بصیرت نسبت به حقایق آخرت است. (لَقَدْ کنتَ فِی غَفْلَةٍ مِنْ هذَا فَکشَفْنَا عَنک غِطَاءَک فَبَصَرُک الْیوْمَ حَدِیدٌ) (ق: 22)(ر.ک. فرهنگ قرآن، ج 6، ص 268)

قرآن صاحبان بصیرت را به تفکر و عبرت فرامی خواند. گاه آنان را به بینش و دقت در وجود خود (وَفِی أَنفُسِکمْ أَفَلاَ تُبْصِرُونَ) (ذاریات: 21). پدیده های محیط اطراف سفارش می کند: (أَوَلَمْ یرَوْا أَنَّا نَسُوقُ الْمَاءَ إِلَی الْأَرْضِ الْجُرُزِ فَنُخْرِجُ بِهِ زَرْعاً… أَفَلاَ یبْصِرُونَ) (سجده: 27)

و گاه آنان را از سرنوشت گذشتگان زنهار می دهد و به عبرت گیری از آنها فرامی خواند. (وَاللّهُ یؤَیدُ بِنَصْرِهِ مَن یشَاءُ إِنَّ فِی ذلِک لَعِبْرَةً لأُولِی الْأَبْصَارِ) (آل عمران: 13 و حشر: 2)

از تدبر در آیات قرآن و سخنان بزرگان دین به این #نتیجه می رسیم که بصیرت تنها این نیست که ببینیم و بشنویم، بلکه باید از عبرت ها پند گرفت تا عبرت دیگران نشد. عقل تنها راه نجات و هدایت گر بشر به راستی ها و خیرخواهی است. انسان اگر چشم ظاهر نداشته باشد، اما با شناخت و بصیرت به هدف آفرینش و محیط پیرامونش بنگرد و بیندیشد، در زندگی موفق خواهد بود و دیگران را نیز می تواند هدایت کند.

​درس های روز سیزدهم آبان

نوشته شده توسطكبري جعفري 13ام آبان, 1395

سیزدهم آبان به همه ی مستضعفان آموخت که می توانند چپاول گران را به زباله دان تاریخ بسپارند.

سیزده آبان به مسلمانان آموخت که در معبد انسانیت، آزادنه و آگاهانه در برابر والایی های ارجمند مکتب توحید، به نماز بایستند،

تنها در برابر «اللّه » به کرنش و سجود بنشینند و جز او، همه را طرد کنند.

واقعه ی سیزده آبان به دل های مؤمنان قوت بخشید و غروری مقدس و حماسه آفرین را در آنان زنده کرد.

پرتوی تابناک از انوار الهی بر آنان تابانید و درس هایی بزرگ از شهادت و رشادت و دلیری به آنان آموخت.

در سیزدهم آبان، مردم سرافراز ایران به همه ی مستضعفان جهان نشان داد که دیوار ستم، شکستنی است.


بهشتیان در قیامت نگران چه چیزی هستند؟

نوشته شده توسطكبري جعفري 19ام مرداد, 1395

 

 

 

آن ها از این نگران هستند و بیم دارند که نکند خدا کمال و تمام حق را از ما بخواهد و ما دستمان خالی باشد؟ ما هم همیشه از خدا می خواهیم و بخواهیم:

الهَنا عامَلنا بِهِ فَضلَک وَ لا تُعامِلنا بِعَدلک

و این گونه است که اگر خدا با ما با عدلش برخورد کند و اگر بخواهد کمال و تمام از ما بگیرد ما بیچاره می‌شویم…

 

 

 

در تفسیر سوء حساب که مؤمنان متعهدی که به اوامر الهیه عمل می کنند، از آن می ترسند؛ چنان که در این آیه آمده است: « وَالَّذِینَ یَصِلُونَ مَا أَمَرَ اللَّهُ بِهِ أَنْ یُوصَلَ وَیَخْشَوْنَ رَبَّهُمْ وَیَخَافُونَ سُوءَ الْحِسَابِ؛ و آنان كه آنچه را خدا به پیوستنش فرمان داده مى پیوندند و از پروردگارشان مى ترسند و از سختى حساب بیم دارند.» (رعد/ 21)


آن ها از این نگران هستند و بیم دارند که نکند خدا کمال و تمام حق را از ما بخواهد و ما دستمان خالی باشد؟ این گونه است که همیشه از خدا می خواهیم و بخواهیم: الهَنا عامَلنا بِهِ فَضلَک وَ لا تُعامِلنا بِعَدلک و این گونه است که اگر خدا با ما با عدلش برخورد کند و اگر بخواهد کمال و تمام از ما بگیرد ما بیچاره می‌شویم.

یک تلنگر
حواسمان باشد همان طور که ما از این گرفتن های به حق خداوند بیم داریم و نگران هستیم که در قیامت خداوند تنها از روی عدلش با ما و اعمال ما برخورد کند، خودمان هم در سبک زندگی و نوع برخوردمان با دیگران در صفوف مختلف اعم از خانوادگی و اجتماعی، سیاسی و اقتصادی مراقب باشیم.
با طلبکار و مستأجر مدارا کنیم … تا طلبمان دیر و زود شد سریع شروع به تهدید و آبرو ریزی نکنیم… وقت دهیم، فرصت دهیم، مدارا  داشته باشیم.
در «تفسیر عیاشی» پنج روایت وارد است که دلالت بر این دارند که مراد از یخافون سوء الحساب در آیه 21 سوره رعد، آن است که آن ها از این می ترسند که هنگام حساب از آنان مداقه و استقصاء به عمل آید و تا آخرین درجه تفحص و تجسس دقت شود .  
بیم آن را دارند که حسناتشان را چه بسا به حساب نیاورند چون قابل قبول نبوده است و سیئاتشان را کلا به حساب آورند زیرا بنا بر فرض ما همه گناه و زشتی بوده است.


اول از ابو اسحاق که گفت شنیدم از حضرت صادق (علیه السلام): «یقول فی سوء الحساب: لا یقبل حسناتهم و یؤخذون بسیئاتهم؛ در آیه سوء الحساب می فرمود: ترس آن را دارند که خوبی های آنان را نپذیرند و آنان را به کردار بد خود بگیرند» (تفسیر عیاشی، ص 211).

ادامه »

شغل طلبه ها چیست؟

نوشته شده توسطكبري جعفري 16ام اسفند, 1394
طلبه

فشارِ مشکلات مالى و زندگى است که

باعث مى‏‌شود بعضى از طلبه‏‌ ها، مجبور شوند که

به کارهایى به جز طلبگى،اشتغال ورزند که

متأسفانه با اینکه بعضى از آنان بسیار با استعداد هستند،

اما ضرباتِ جدى به پیشرفت تحصیلى و علمى آنان می‌‏زند.


براى کسانى که خارج از دنیاى طلبگى زندگى مى‏‌کنند، همیشه این سؤال وجود دارد که شغلِ طلبه‏‌ ها چیست؟ آنان براى گذرِ زندگى، چکار مى‏‌کنند؟ از چه طریقى هزینه‏‌هاى زندگى‏شان را مى‏‌پردازد؟ طلبگى، یک شغلِ تمام وقت است.

یک شغلِ سخت که با کار و تلاش و صبر و تحملِ بسیار زیاد همراه است. شغلى که بر روى همه زندگىِ شما تأثیر مى‏‌گذارد و آن را تحتِ تأثیر قرار مى‏‌دهد. شغلى که نیازى به اداره و میز ندارد، بلکه حتى هنگام قدم زدن در خیابان هم به دنبالِ شماست.

در این رویکرد شغلِ طلبه‏‌ ها، تحقیق و پژوهش در حوزه علومِ دینى است. طلبه‏‌ ها، متخصصان و پژوهشگرانِ حوزه علومِ دینى مى‏شوند.

از همین طریق، آنان سؤالات و نیاز‌ها و مواردِ شرعىِ دیگران را حل و فصل مى‏کنند. پاسخ به سؤالاتِ دینى و مسائلِ شرعى، آدابِ تولدِ فرزند (مثل اذان گفتن در گوش) و از دنیا رفتن (مثل تلقین) بر طرف کردنِ شبهات، پیشنماز بودن و خواندنِ نماز، آموزشِ مسائلِ دینى و اعتقادى، راهنمایى در معرفىِ سبکِ زندگىِ اسلامى و…

این سطحِ اولِ این شغل است که ممکن است عده‏اى از طلبه‏‌ ها، فقط در همین سطح باقى بمانند و به آن بپردازند. طبیعتا کسانى که در این سطح فعالیت مى‏‌کنند، نیاز به قدرت بیان، روان‏شناسى مخاطب، سرعت به یادآورىِ زیاد و… دارند.

طلبه‏‌ هایى که در این سطح مشغول هستند، بدونِ آنکه هزینه یا پولى بگیرند، این کار را انجام مى‏‌دهند. ممکن است شما در قطار با آنان برخورد کنید، در صفِ نانوایى، در تاکسى، در یک مهمانى، و آن طلبه بدونِ آنکه از شما هزینه‏‌اى بخواهد، ممکن است ساعتى براى شما وقت بگذارد و به سؤالاتِ شما پاسخ بدهد.

اما سطحِ بعدى، منبر رفتن است. منبر هنوز هم یکى از مهم‌ترین جایگاه‏‌هاى دینى و حتى تاریخى را در میانِ طلبه ‏‌ها دارد که به نوعى، هویتِ آنان به شمار مى‏‌رود.

آگاهى دادن درباره مسائلِ دینى و تاریخى و هشدار و تذکر درباره مسائلِ روز، یکى از مهم‌ترین اهداف در این منابر به حساب مى‏‌آید.

ادامه »

حد خویش

نوشته شده توسطكبري جعفري 18ام شهریور, 1394

و می گفت: فرزندم! حریم خویش را نگاهدار، و بر گلیم خود باش !

که قناعت، یعنی همین!

و همین است، که آدمی را، از مردم روزگار، بی نیاز می دارد،

اگر از حدود خود، پا را فراتر گذاری، آغاز حاجت است!

و این را، آن پیر زن بصیر، اما بی بصر شنید،

و گفت: به خدا همین است، و جز این نیست!

و آنگاه از خود چنین گفت: وقتی که در خانه خود باشم، گویی که بینایم، و هیچ حاجتم به عصا نیست، و به هیچکس،اما همین که از خانه ام خارج شوم، حاجتم به عصا خواهد بود، و هم به نامحرمان، تا که مرا از این سوی به آن سوی برند!


پا منه بیرون زحد خویش تا بینا شوی

نیست حاجت با عصا در خانه خود کور را


دو ماهنامه راه قرآن ، حاج آقا رنجبر