موضوع: "نکات اخلاقی"
جوان ایده آل نزد خداوند متعال
نوشته شده توسطكبري جعفري 20ام دی, 1394جوانی بهترین فرصت برای سازندگی و پیمودن مسیر کمال است، زیرا در این سن انسان در اوج قدرت بدنی و روانی است و برای خودسازی به این قدرت نیاز دارد. فلسفه اصلی وجود قدرت در دوران جوانی صرف آن در جهت خودسازی و توانمند سازی روح است.
انسان به هر مقدار که از این دوران فاصله می گیرد، اگر در مسیر خودسازی باشد، انرژی جسمانی اش صرف قوت روح می شود و در نتیجه آن اگر چه از قدرت جسمانی اش کاسته می شود، ولی روحش قوی و توانا می گردد.
ولی اگر در این مسیر نباشد، نیروهایش را از دست می دهد، بدون اینکه چیزی در خور عمر بیابد و در نتیجه احساس خسارت و ضرر خواهد کرد.
قرآن کریم در سوره عصر در این باره می فرماید: «إِنَّ الْإِنسَانَ لَفِی خُسْرٍ إِلَّا الَّذِینَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ وَتَوَاصَوْا بِالْحَقِّ وَتَوَاصَوْا بِالصَّبْرِ» ؛ به درستی که انسان در خسارت و زیان کاری است مگر کسانی که در مسیر ایمان و عمل(خودسازی) قرار دارند.»
بنابراین بهترین راه صرف نیروی جوانی در مسیر خودسازی است و دوران جوانی سکوی پرش به قله کمال و کلید رسیدن به سعادت جاودانه است.
یکى از نامه هاى مفصّل نهج البلاغه، نامه ى حضرت على(علیه السلام) به فرزندش امام حسن مجتبى(علیه السلام) است، 5 فراز آن چنین است:
1-انسان و حوادث روزگار: از پدرى فانى که اعتراف به گذشت زمان دارد… به فرزند آرزومند و آزمند چیزى که به دست نمىآید. روندهى راهى که به نیستى ختم مىشود… پس از ستایش پروردگار همانا گذشت عمر و روى آوردن به آخرت، مرا از یاد غیر خودم بازداشته و تمام توجه مرا به آخرت کشانده است…
2ـ مراحل خودسازى؛... پیوسته به یاد خدا باش، دلت را با یاد خدا زنده کن… هواى نفس را با بابی اعتنایى به حرام بمیران، جانت را با یقین نیرومند کن… و با یاد مرگ آرام کن…. در دیار مردگان گذر کن و بیندیش که آنها چه کردند؟
3ـ در اخلاق اجتماعى به نیکىها امر کن و خود نیکوکار باش. در این فراز امیر مۆمنان(علیه السلام) از تساهل و تسامح پرهیز مىدهد. در دیدگاه آن حضرت همه ى اقشار جامعه نسبت به هم مسۆولیت کامل دارند. با دست و زبان بدىها را انکار کن و بکوش تا از بدکاران دور باشى… شناخت خود را درباره دین به کمال برسان، خودت را به استقامت کردن در برابر مشکلات عادت بده، که شکیبایى در راه حق عادتى پسندیده است…
4ـ در تربیت تو شتاب کردم، پیش از آن که دل تو سخت شود و عقل تو به چیز دیگرى مشغول شود…
5ـ در آغاز تربیت، تصمیم گرفتم تا کتاب خداى توانا و بزرگ را همراه با تفسیر آیات به تو بیاموزیم، و شریعت اسلام و احکام آن را از حلال و حرام، به تو تعلیم دهم و به چیز دیگرى نپردازم.(نهج البلاغه، نامه 31)
خودسازی و تهذیب نفس
نوشته شده توسطكبري جعفري 16ام آذر, 1394
دستورالعمل دو تن از مراجع برای خودسازی
خودسازی و تهذیب نفس، برای همه مخصوصاً طلبهها، مسأله بسیار مهمی است. این گروه هر قدر علمشان بیشتر شود، باید تقوایشان هم بیشتر شود، به نکات اخلاقی بیشتر توجه داشته باشند، در برخوردهای اجتماعی ادب و آداب را بیشتر رعایت کنند، و گر نه افراد موفقی نخواهند بود.
با توجه به آیه «یزکیهم و یعلمهم » ، برای خودسازی و تهذیب نفس، چه توصیهای دارید؟
پاسخ حضرت آیتالله ناصر مکارم شیرازی
خودسازی و تهذیب نفس، برای همه مخصوصاً طلبهها، مسأله بسیار مهمی است. این گروه هر قدر علمشان بیشتر شود، باید تقوایشان هم بیشتر شود، به نکات اخلاقی بیشتر توجه داشته باشند، در برخوردهای اجتماعی ادب و آداب را بیشتر رعایت کنند، و گر نه افراد موفقی نخواهند بود.
برای رسیدن به این مراحل مطالعه کتابهای اخلاقی و آشنایی با حالات و زندگی علمای پیشین بسیار مؤثر است. در زمینه اخلاق،کتابهای خوبی با عناوین اخلاق در قرآن، اخلاق در نهجالبلاغه و… نوشتهایم که برگرفته از قرآن و احادیث و روایات است و میدانیم که بهترین دستورات، در قرآن و نهجالبلاغه و اخبار و روایات ائمه طاهرین (علیهم اسلام) آمده است. باید این دستورالعملها را بخوانیم و سعی کنیم یک به یک آنها را در عمل پیاده کنیم.
مطالعه در زندگی و رفتار علمای گذشته نیز میتواند الگوی خوبی برای ما باشد. باید ببینیم آنها مسیر تقوی و خودسازی و تهذیب نفس را چگونه پیمودهاند و از تجربیاتشان بهرهبرداری کنیم.
البته در طی این مسیر باید با تیزبینی و هوشیاری عمل کنیم. در این راه دامها و پرتگاههای خطرناکی چون عرفانهای کاذب یا تمایل به صوفی گری و یا ادعاهای واهی بعضی در پیمودن مقامات عرفان وجود دارد که باید کاملاً مراقب باشیم تا گرفتار این گونه مسیرهای باطل و دامهای خطرناک نشویم.
لازم است انسان تحت نظر حکیمی، به تهذیب نفس بپردازد. البته همان تهذیبی که قرآن و سنت فرموده است و همان راهی که حاج میرزا علی آقای قاضی و شاگردان او داشتند
پاسخ حضرت آیتالله جعفر سبحانی
تهذیب نفس همان عمل به شریعت است. ما تهذیب غیر از این نداریم. ریاضت برای ما مطرح نیست.
تهذیب نفس، همان است که اسلام میفرماید. واجبات را انجام دهد،محرمات را ترک کند،حتیالمقدور مکروهات را مرتکب نشود و به اصطلاح در کار خودش مانند یک سرباز آماده به ندای حق باشد. این تهذیب نفس است.
البته خود این هم مراتبی دارد. گاهی از اوقات، انسان از مرتبه پایین شروع میکند،اما به یک مرتبه بالایی میرسد که جز ندای حق و امر حق به چیزی گوش فرا نمیدهد.
بدیهی است تهذیب نفس، استاد هم میخواهد. کسانی که بدون استاد، دنبال تهذیب نفس بروند، گاهی ممکن است اشتباه کنند و گمراه شوند که به قول حافظ:
قطع این مرحله بی همرهی خضر مکن
ظلمات است بترس از خطر گمراهی
در هر حال لازم است انسان تحت نظر حکیمی، به تهذیب نفس بپردازد. البته همان تهذیبی که قرآن و سنت فرموده است و همان راهی که حاج میرزا علی آقای قاضی و شاگردان او داشتند.
بخش اخلاق و عرفان اسلامی تبیان
مدرک خدا رو قبول نداری؟
نوشته شده توسطكبري جعفري 18ام آبان, 1394
وقتی رنجور میشویم و بلایی به جانمان مینشیند، تن نزارمان را میسپاریم به تیغ تیز جراح. خیلی راحت و بیهیچ مقاومتی. اعتراض که نمیکنیم هیچ، تازه، وقت میخواهیم برای نوبت بعد. اگر هم طبیب دارویی تلخ تجویز کند چون شهد شکربار در کام میریزیم و دم نمیزنیم. نه که حدّت درد و تلخی دارو را حس نکنیم، بل، چون درمان و شفا را وابسته میدانیم به تحمل این درد و دوا، لذا با آغوش باز به استقبالش میرویم.
مراجعه به پزشک، البته، حماقت محض است وقتی ذرهای تردید داریم به تدبیر پزشک یا به مدرک و اعتبارش.
قدیمها به طبیب میگفتند حکیم. حکیم هم تعریف خودش را داشت، کسی که راه علاج بیماریها را میشناخت و به اصطلاح چم و خم کارهای طبابت به دستش بود. خدا هم حکیم است. اما چرا عادت نکردهایم که از پشت این عینک به رنجها و بلاهایی که سر راه زندگیمان سبز می شود نظر کنیم؟! نکند شک داریم به مدرک خدا و کاردانیاش؟!
میدانی رفیق! درجات همه آدمها یکجور نیست. بعضیها ظرفشان خیلی کوچک است. زود پر میشود. خدا نکند آوار مصیبتی بر سرشان خراب شود روزهای اول، شاید تحمل کنند، روزهای بعد اما، بنا میگذارند به عِزّ و چِز کردن و عجز و لابه.
قرآن دربارهشان فرمایش کرده است: إِذَا مَسَّهُ الشَّرُّ جَزُوعًا(20/معارج): [چون آسیبی بدو رسد، عجز و لابه میکند.]
اینها چشمشان فقط تا چندقدمیشان را میبیند. و چون از اسرار و حکمتهای پشت پرده بیخبرند. در کوران حوادث، رنگ میبازند و میبازند ایمانشان را.
برخیها برعکس، ظرفشان بزرگ است و آستانه تحملشان بالا. آغوش گشودهاند برای امتحانات خدا: وَلَنَبْلُوَنَّكُمْ بِشَیءٍ مِنَ الْخَوْفِ وَالْجُوعِ وَنَقْصٍ مِنَ الْأَمْوَالِ وَالْأَنْفُسِ وَالثَّمَرَاتِ وَبَشِّرِ الصَّابِرِینَ(البقرة/155)[قطعا همه شما را با چیزی از ترس، گرسنگی، و کاهش در مالها و جانها و میوه ها، آزمایش می کنیم؛ و بشارت ده به استقامت کنندگان! ]
گاهی بلا برای تطهیر است نه ترفیع. آدم چیزفهم و عاقل می داند که تمیزی و پاکی از آداب میهمانی است و باید در حمام ابتلاء با کیسه بلا، از وجود گناه آلودش، سم زدایی کنند تا اذن دخول دهندش برای دیدار دلدار.
این جماعت، روزنه رزقشان اگر تنگ و گشاد شود، و خفت رزقشان را، هر چقدر، خدا، سفت بکشد، شاخص ایمانشان بالا و پایین نمیشود و زبانشان از شکر نمیافتد. اینها بلدند از بلا، پل بسازند برای وِلا. ابتلا ء ها را بسان تمرینی می دانند برای کسب رضا، و رضا می دهند به قضا و از نردبان قضا هم بالا می روند تا به پشت بام لقاء دست یازند.
رمزی که انسان را با امام حسین (ع) محشور می کند
نوشته شده توسطكبري جعفري 15ام آبان, 1394
یک نکته عاشورایی:
مسلمانِ پیرو حسین بن علی علیه السلام که نفس مطمئنة و راضیة و مرضیة است- هیچ وقت بی وظیفه نمی ماند.
هر کجا هست، در برابر مسلمانیِ خودش و همه خواهران و برادران ایمانی اش، وظیفه دارد. باید فرزند زمان خود باشد تا حسینی شود.
رمزی که انسان را با امام حسین (ع) محشور می کند
امام صادق (علیه السلام) فرمود: “هر كس در خواندن سوره فجر مداومت داشته باشد، با امام حسین علیه السلام در درجه َاش در بهشت خواهد بود(تأویل الآیات الظاهرة فی فضائل العترة الطاهرة، استرآبادى، على ، تصحیح حسین استاد ولى، قم، مؤسسة النشر الإسلامی ، 1409 ق )
اهل بیت عصمت علیهم السلام، راز این پیوند را در آیات پایانی سوره نشانی داده اند.
از امام صادق (علیه السلام) روایت کرده اند که: «اقرءوا سورة الفجر فی فرائضكم و نوافلكم، فإنها سورة الحسین بن علی ” “سوره ی فجر را در نمازهای واجب و مستحب تان بخوانید، زیرا این سوره، سوره حسین بن علی (علیهما السلام) است.” یکی از حاضران (ابو اسامه) پس از بیان امام صادق (علیه السلام) عرض کرد: چگونه این سوره، سوره امام حسین (علیه السلام) شده است؟
حضرت فرمود: مگر این بخش از آیه و كلام خداوند را نشنیده َاید كه می فرماید: “یا أیتها النفس المطمئنة ارجعی إلى ربك راضیة مرضیة فادخلی فی عبادی و ادخلی جنتی ” این آیه درباره حسین بن علی علیهماالسّلام است؛ چرا که آن بزرگوار صاحب نفس مطمئنه بود و از خدا راضی بود و خدا نیز از او راضی بود، و یاران آن بزرگوار از خاندان محمد (صلی الله و علیه و آله) از خداوند راضی بودند و خداوند نیز از آن ها راضی بود، و این سوره فقط درباره حسین بن علی و شیعیان او و شیعیان آل محمد (صلی الله و علیه و آله) می باشد.” (البرهان فى تفسیر القرآن، بحرانى، هاشم بن سلیمان ، ج 5، ص: 658)
زیارت عشق
نوشته شده توسطكبري جعفري 24ام مهر, 1394
برای رسیدن به محبت و عشق و علاقه امام حسین(ع) راههای گوناگون وجود دارد ولی راهی که سریعتر انسان می تواند بوسیله آن به بارگاه امام حسین(ع) راه یابد، و جزو شیفتگان و عشاق سیدالشهداء گردد، از طریق خواندن زیارت عاشورا و خصوصاٌ مداومت به خواندن این زیارت شریف می باشد.
چه بسیار زیبا است که انسان در هر زوز صبح 5 دقیقه از وقت خود را برای سالار شهیدان و زیارت عاشورا قرار دهد. چه صبح و روز زیبائی خواهد بود روزی که با نام و یاد عزیز زهرا(س) شروع شود.
مطمئن باشید که امام حسین(ع) جواب سلام شما را می دهد. فقط باید دلت را پاک کنی تا جواب سلام امام را بشنوی و یقین داشته باشید که جواب سلام را امام حسین(ع) می دهد، چون جواب سلام واجب است و امام معصوم محال است ترک واجب نماید. فقط باید گوش ما شنوا و لایق شنیدن جواب سلام ایشان باشد.
شاید قطره اشک سردی که بر روی گونه ات نشست جواب سلامش باشد
التماس دعا