موضوع: "میهمان محرم"
خواندن زیارت عاشورا هر روز با صد لعن و صد سلام
نوشته شده توسطكبري جعفري 8ام شهریور, 1399
مرحوم آیتالله بهجت هر روز زیارت عاشورا را با صد لعن و صد سلام میخواند و بارها میگفت: آقایی از خدا خواسته بود تا زیارت عاشورایش هیچ روزی ترک نشود حتی در روز مرگش. ایشان نمیگفت که این درخواست خود من است. در حالیکه ما میدیدیم خودش هر روز این کار را میکرد.
ایشان روز یکشنبه رحلت کرد. یک روز قبلش که شنبه بود، دیدم ایشان مشغول خواندن زیارت عاشورا شده بود و هنگامی که برای رفتن به درس جلوی در ایستاده بود، صد لعن و صد سلام را با تسبیح میشمرد. آن روز از همه روزها سرحالتر بود.
ایشان هر روز که به درس میرفت، شاید با تأخیر میرسید. به هرحال سن ایشان بالا بود و کمی کارها با تأخیر انجام میشد. خودشان میگفت کاری مانند لباس پوشیدن که در گذشته در عرض پنج دقیقه انجام میدادم، شاید الآن بیست دقیقه از من وقت میگیرد.
ایشان همیشه تا آماده میشدند، چند دقیقهای از وقت گذشته بود که به دم در میرسیدند. ولی آن روز آخر، نیم ساعت زودتر جلوی در نشسته بودند و صد لعن و صد سلام را با تسبیح میگفتند که پس از آن عارضهای به ایشان دست داد که گفت من امروز به درس نمیروم.
مرحوم آیتالله بهجت تا لحظات آخر به خواندن زیارت عاشورا آن هم با صد لعن و صد سلام و حضور در مجلس سیدالشهدا (ع) التزام داشت. حتی در حالت مریضی میگفت من را به مجلس ببرید که میخواهم طلب شفا در مجلس امام حسین (ع) کنم.
مشرق نیوز
یوم الورود
نوشته شده توسطكبري جعفري 3ام شهریور, 1399
وحشتناک ترین لحظه ی زندگی ، لحظه ایست که انسان را در سرازیری قبر می گذارند .
شخصی از امام صادق (ع) پرسیدند : من از این لحظه می ترسم چه کنم؟
امام صادق (ع) فرمودند : زیارت عاشورا را بخوان
ان مرد گفت : چگونه با خواندن زیارت عاشورا از خوف ان لحظه در امان باشم ؟
حضرت فرمودند:مگر در پایان زیارت عاشورا نمی خوانید * اللهم ارزقنی شفاعه الحسین یوم الورود *؟
یعنی خدایا شفاعت حسین (ع) را هنگام ورود به قبر روزی من کن
ز یارت عاشورا بخوانید تا امام حسین (ع) در ان لحظه به فریادتان برسد.
اللهم ارزقنا
کی ميداند آخر کارش به کجا ميرسد؟
نوشته شده توسطكبري جعفري 3ام شهریور, 1399
گویند “حر بن يزيد رياحی”
اولين کسی بود که آب را به روی امام بست و اولين کسی شد که خونش را برای او داد.
“عمر سعد” هم اولين کسی بود که به امام نامه نوشت و اولين کسی شد که تير را به سمت او پرتاب کرد!
کی ميداند آخر کارش به کجا ميرسد؟
دنيا دار ابتلاست
آقا کرمت ما رو هم عاقبت بخیر کن
رقیه حلالم بکند
نوشته شده توسطكبري جعفري 2ام شهریور, 1399
آمدم آب به خیمه برسانم که نشد
چقدر غصه وغم خوردم از این غم که نشد
تیر نامرد اگر یاور مشکلم می شد..
می شد این آب شود چشمه زمزم که نشد
حیف شد چیز زیادی به حرم راه نبود
سعی کردم بدنم را بکشانم که نشد
تا دو دستم به بدن بود علم بر پا بود
خواستم حفظ شود بیرق و پرچم که نشد
سعی کردم که نیفتم ز روی اسب ولی
ضربه آنقدر شتابان زد و محکم که نشد
گفتم این لحظه آخر که در آغوش توام
لا اقل روی تو را سیر ببینم که نشد
هر دو دست و سر و چشمم به فدای سرتو
هر چه آمد به سرم نصف شما هم که نشد
بگو از من به رقیه که حلالم بکند
آمدم آب به خیمه برسانم که نشد
"عزادارم..." به نیت فرج صاحب عزا
نوشته شده توسطكبري جعفري 2ام شهریور, 1399
بزرگترین ثروتم را که عزاداری بر حسین علیه السلام است
نذر کرده ام برای بزرگترین حاجتم: ظهورِ منتقمش…
“عزادارم…"
به نیت فرج صاحب عزا
اللهم عجل لولیک الفرج