« بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ »
  • تماس
« هر مادری که حضرت زهرا(س) نمی شوداگر بندگی اش را می کردیم چه می کرد؟ »

مهر مادری

نوشته شده توسطكبري جعفري 21ام فروردین, 1394


“مامانی ، خیلی دوستت دارم “


یک روز عصر پسر بچه ای پیش مادرش که عصرانه آماده می کرد رفت و کاغذی را که چیزهایی روی آن نوشته بود

به او داد . مادر بعد از آنکه دست هایش را با پیش بند خشک کرد آن را خواند ، این طور نوشته بود:

هزینه چمن زدن ( پنج هزار تومان)

هزینه خرید کردن برای تو….

هزینه مرتب کردن اتاقم در این هفته …..

هزینه مراقبت کردن از برادر کوچکم ، وقتی که رفته بودی خرید …..

هزینه بیرون گذاشتن آشغال ها …..

نمرات خوب کارنامه…..

هزینه تمییز و جمع کردن برگ ها از حیاط …..

جمع بدهی …..

مادر به پسرش که آنجا ایستاده بود نگاه کرد ، پسرک می توانست از چشمانش بخواند که خاطراتی را در ذهنش

مرور می کند.

مادر قلم را برداشت و پشت همان کاغذ این طور نوشت :

بابت نه ماه که در درونم رشد می کردی و من حملت می کردم : (هیچ)

بابت همه شب هایی که بر بالینت بیدار نشستم ، پرستاری کردم و برایت دعا کردم : (هیچ)

بابت تحمل لحظات طاقت فرسایی که تو مسببش بودی و همه اشک هایی که طی این سال ها برایت ریختم : (هیچ)

بابت همه شب هایی که پر از وحشت و نگرانی بود و بابت همه دلواپسی هایی که می دانم در پیش دارم : (هیچ)

پسرم از همه این ها که بگذریم ، بهای عشق من  : (هیچ)

وقتی پسر نوشته مادر را خواند ، چشمانش پر از اشک شد و چشم در چشم مادر دوخت و گفت :


” مامانی، خیلی دوستت دارم “

مداد را برداشت ، درشت و پر رنگ نوشت :

” پرداخت شد “

نظر از: خادمین حضرت قاسم بن الحسن علیهماالسلام [عضو] 

سلام
خیلی زیبا بود
ایشالا همه مادرها سلامت باشند
و سایشون بالا سر بچه هاشون باشه

1394/01/22 @ 12:30
نظر از: آشنا [عضو] 

الحاقیات:
  • images_72_.jpg -   ضمیمه یافت نشد!
1394/01/26 @ 19:01


فرم در حال بارگذاری ...