موضوع: "کلیپ و نماهنگ"
جانم ام البنین.....
نوشته شده توسطكبري جعفري 8ام بهمن, 1399
جانم ام البنین …
نیستی زهرا ولی مانند زهرا مادری
خانه شیر خدا را خانه داره دیگری
بعد زهرا بعد زینب از همه زنها سری
ای تمام مادران قربان تو نامادری
سالروز رحلت حضرت ام البنین ،زوجه الولی بر محبین حضرتش تسلیت باد.
〰〰〰〰〰〰
پاورپوینت
نوشته شده توسطكبري جعفري 18ام آذر, 1398معرفی کتاب جان شیفته
نوشته شده توسطكبري جعفري 19ام آذر, 1397معرفی کتاب جان شیفته از زبان امام خامنهای (روحی فداه)
«قيمت کتاب «جانشيفته» «رومن رولان» به مراتب از اين بيشتر است؛ هم تاريخ است، هم ادبيات است، هم اخلاق است، هم هنر است. اين کتاب همه چيز است. اين کتاب را من سالها پيش خواندهام.»
جناب آقای محمود اعتمادزاده بهآذین(م.ا. بهآذین) از خیلی از نویسندگان و مترجمانی که الان هستند، بهتر است. بهآذین مترجمی بسیار قوی است؛ به نظر من او از قاضی هم چیرهدستتر است.
برای دیافت فایل pdf عکس را کلیک کنید
جانشيفته، وضعيت اجتماعي فرانسه در ابتداي قرن بيستم را به تصوير ميکشد. نويسنده در طول داستان علاوهبر طرح گوشههايي از انقلاب، چگونگي بيداري زنان فرانسه را شرح ميدهد.
کجایی قمرم ابوالفضل پسرم(زمینه بسیار زیبا)/ سید مجید بنی فاطمه
نوشته شده توسطكبري جعفري 11ام اسفند, 1396ام البنین (سلام الله علیها) و اشک های حماسی/+کلیپ تصویری
نوشته شده توسطكبري جعفري 11ام اسفند, 1396امام صادق علیه السلام فرمود:«رحم الله عمی العباس لقد اثر و ابلی بلاء حسنا… » (1) خدارحمت کند عموی ما عباس را،عجب نیکو امتحان داد،ایثار کرد و حداکثر آزمایش را انجام داد.برای عموی ما عباس مقامی در نزد خداوند است که تمام شهیدان غبطه مقام او را می برند.)اینقدر جوانمردی،اینقدر خلوص نیت،اینقدر فداکاری! ما تنها از ناحیه پیکر عمل نگاه می کنیم،به روح عمل نگاه نمی کنیم تا ببینیم چقدر اهمیت دارد.
مرثیه سرایی استاد انصاريان در سوگ ام البنین مادر عباس علیه السلام
شب عاشوراست.عباس در خدمت ابا عبد الله علیه السلام نشسته است.در همان وقت یکی از سران دشمن می آید،فریاد می زند:عباس بن علی و برادرانش را بگویید بیایند. عباس می شنود ولی مثل اینکه ابدا نشنیده است،اعتنا نمی کند.آنچنان در حضور حسین بن علی مؤدب است که آقا به او فرمود:جوابش را بده هر چند فاسق است.می آید می بیند شمر بن ذی الجوشن است.شمر روی یک علاقه خویشاوندی دور که از طرف مادر عباس دارد و هر دو از یک قبیله اند،وقتی که از کوفه آمده است به خیال خودش امان نامه ای برای ابا الفضل و برادران مادری او آورده است.به خیال خودش خدمتی کرده است.تا حرف خودش را گفت،عباس علیه السلام پرخاش مردانه ای به او کرد،فرمود:خدا تو را و آن کسی که این امان نامه را به دست تو داده است لعنت کند.تو مرا چه شناخته ای؟ درباره من چه فکر کرده ای؟تو خیال کرده ای من آدمی هستم که برای حفظ جان خودم، امامم،برادرم حسین بن علی علیه السلام را اینجا بگذارم و بیایم دنبال تو؟آن دامنی که ما در آن بزرگ شده ایم و آن مادری که از آن شیر خورده ایم،این طور ما را تربیت نکرده است.