« بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ »
  • تماس

سلام حضرت عشق

نوشته شده توسطكبري جعفري

امام رضا

بیار حاجت خود را که وقت باران است
که لحظه لحظه شب استجابت است اینجا

بگیر دامن شمس الشموس عالم را
گدایی ام بکنی اوج عزت است اینجا

رسیده ام به حرم با دوچشم بارانی
شب ولادت آقا قیامت است اینجا

سلام حضرت سلطان سلام حضرت عشق
هزار مرتبه عرض ادب به ساحت عشق

کریم گرکه تو باشی گدا نمی‌ماند
توسفره پهن کنی بینوا نمی‌ماند
کنار پنجره فولاد تو امام رئوف
بدون شک نگرفته شفا نمی‌ماند
شفاست پشت شفا پس دلیل آن این است

شاعر: مهدی نظری

 

 

 

 

ولادت هشتمین اختر تابناک آسمان امامت و ولایت

حضرت علی بن موسی الرضا علیه السلام بر محبان و شیفتگان خاندان عصمت و طهارت مبارکباد

 

 

 

چیزی جز زیبایی ندیدم!

نوشته شده توسطكبري جعفري 8ام آبان, 1395

استاد علی اکبر رائفی پور

یکی از تحریفاتی که وارد جریان کربلا کردن وبه این بهانه قمه زنی رو اشاعه دادن اینه که عقیله بنی هاشم حضرت زینب سرشو به چوب محمل کوبیده!
در صورتیکه اصلا محملی در کار نبوده!
برای اینکه اسرا رو تحقیر کنن حضرات سوار شتر برهنه کرده بودند.

اعتراض هم میکنی میگن تو بحار اومده این روایت!
بابا علامه مجلسی در بحار ذیل این روایت نوشتن که مرسله یعنی اصلا سلسله روایان نداره.

یا اینکه گفتند حضرت زینب و امام سجاد سر مبارک رو میدیدن گریه میکردن
در صورتیکه تو تاریخ امده سر مبارک رو خولی برداشت بدو رفت…
یه سری اشعار سخیفی رو هم به حضرات نسبت دادند.
اشعاری که فاقد فصاحت و بلاغت هاشمیه که اصلا جمله بندی صحیحی نداره!

مرحوم شیخ عباس قمی میفرمایند نسبت سرشکستن به عقیله بنی هاشم واشعار معروفه بعید است از عالمه غیر معلمه حضرت زینب که صاحب مقام رضا و تسلیم بودند.

حضرت زینبی که وقتی وارد قصر این زیاد میشن کوچکترین اثار شکست بر چهره مبارکشان نبود.

اصلا ابن زیاد ملعون تعجب میکنه برای شکستن حضرت عملیات روانی میکنه میگه خدا بواسطه گناهانتون خوب ازتون انتقام گرفت،
که حضرت زینب شیون و گریه کنن
حضرت زینب جواب میدن چیزی جز زیبایی ندیدم.

وقتی حضرت امام سجاد حرفی میزنن که
ابن زیاد عصبانی میشه میخواد به امام حمله کنه حضرت زینب میان جلو.
ابن زیاد از ترسش عقب نشینی میکنه.
همچین زینبی رو دراین حد کوچیک میکنین؟

حضرت متوجه هستند کوچکترین شکست اینجا یعنی هدر رفتن خون امام حسین.

تو جنگ خودمون مادرای شهدا چه برخوردی میکردند.
یه کلیپی هست مادر شهید حزب الله پسرشو براش میارن یه قطره اشک نمیریزه.
خطاب به پسرش میگه گفتی لبیک یازینب؟
کسی تو اتاق گریه میکنه مادر عصبانی میشه میگه کیه گریه میکنه بره بیرون ما جز برای اهل بیت گریه نمیکنیم…

این برخورد یه زن عامیه، اونوقت شما با چه منطقی همچین کارایی رو به حضرت زینب نسبت میدین؟ قیامت چه جوابی دارین به حضرت بدین…

 برگرفته از سخنرانی از کوفه تا تهران

 

​رازهایی برای عاقبت بخیری

نوشته شده توسطكبري جعفري 6ام آبان, 1395



یک چیزهایی عاقبت به خیری می آورد.

یکی از آن چیزهایی که عاقبت به خیری می آورد،

تسبیحات حضرت صدیقه (سلام الله علیها) است.







برای هر نمازتان یک حداقلی قائل شوید. یک اقامه بگویید. اقامه حداقل است دیگر. چند ثانیه طول می کشد؟ بعد از نماز هم سه بار الله اکبر بگویید. این جزء تعقیبات مهم نماز است. بعد هم سرتان را به سجده بگذارید و سه بار شکرا لله بگویید. تمام. بلند می شوید و تسبیحات حضرت صدیقه (سلام الله علیها) را می گویید.

چقدر طول می کشد؟ مثلا نیم دقیقه. اما زمین تا آسمان نمازتان فرق می کند. می گویند اگر انسان اقامه بگوید یک صفی از فرشتگان به او اقتدا می کنند. نماز فرادایش، نماز جماعت می شود و اگر جماعت باشد چند نوع می شود. هم جن به او اقتدا کرده اند، هم انس و هم فرشتگان.

یک وقتی کار حضرت صدیقه در خانه زیاد شده بود و کارشان سنگین شده بود. با هم مشورت کردند که چکار کنند. بعد ظاهراً امیرالمومنین فرمودند که بروید از پدرتان خدمت گزاری بگیرید که در کار خانه به شما کمک کند. خب ایشان چادر به سر کرد و به مسجد رفت. گفته بودند که هفده وصله به چادر ایشان بود. خب. بعد هم تمام مراسم ویژه استقبال از ایشان اجرا شد و ایشان نشستند. پیغمبر (صلی الله علیه و آله) فرمودند چه شده دخترم؟ گفتند آقا کار من سنگین شده. مشورت کردیم که خدمت شما بیاییم و از شما یک خدمت گزاری بگیریم. پیغمبر (صلی الله علیه و آله) فرمودند که من به منزل شما می آیم. بعد هم به منزل ایشان آمده بودند. چون دیوارها کوتاه بود، یعنی به اندازه قد انسان که دید نداشته باشد، رسمشان این بود که پشت در به اهل خانه سلام می دادند.

منزل ایشان مثلا یک حیاط سه در چهار داشت و یک اتاق هم بیشتر نداشت. به اهل خانه سلام کردند و کسی جواب نداد. دومرتبه فرمودند سلام علیکم. باز کسی جواب نداد. برای بار سوم فرمودند: سلام علیکم. حالا امیرالمومنین (علیه السلام) جواب دادند: وعلیکم السلام یا رسول الله. خیلی خوش آمدید. تشریف بیاورید داخل. فرمود چرا سلام اول را جواب ندادی؟ فرمود دلم می خواست شما زیاد به اهل این خانه سلام کنید تا برکت به داخل خانه مان بیاید.

ایشان فرمودند کار شما بسیار سنگین است و خسته می شوید. من آمدم یک مطلب بهتری به شما بگویم. یک مطلبی بگویم که بهتر از این است که یک خدمت گزاری به خانه شما بیاید. چه چیزی بهتر است؟ آنجا ایشان تسبیحات حضرت صدیقه را به ایشان و حضرت امیرالمومنین (علیه السلام) آموختند. به همین مناسبت به آن تسبیحات حضرت زهرا (سلام الله علیها) می گوییم. بعد برای آنها دستور بود که شب که می خواهند بخوابند هم این ذکر را بگویند. فرمودند هیچ شبی آن را ترک نکردم.

بعد از نماز مغرب که تسبیحات گفتید، هفت مرتبه بگویید بسم الله الرحمن الرحیم و لا حول و لا قوه الا بالله العلی العظیم. هرکس این را بگوید هفتاد مرض از او دور می شود. هفتاد مریضی از او دور می شود. دقت کنید که بعد از بسم الله حرف واو را بگویید.

بعد از نماز صبح هم که تسبیحات را گفتید هفت بار بگویید بسم الله الرحمن الرحیم لا حول و لا قوه الا بالله العلی العظیم. اینجا واو ندارد. هفت بار. بعد هم می خواستید بخوابید، بخوابید.


خواندن سوره مومنون در روز جمعه

روزهای جمعه سوره مومنون را بخوانید . تقریباً هشت صفحه است. هرکس این را بخواند عاقبت به خیر می شود.

 

ادامه »

لقمه های حرام، مقدمه تکرار عاشورا

نوشته شده توسطكبري جعفري 5ام آبان, 1395


کوفی بودن یعنی اظهار محبت به امام، ولی در فتنه «زر و زور و تزویر» رد شدن … کوفی بودن یعنی مرعوب و مجذوب قدرت دشمن شدن و منفعتی کوتاه مدت را فدای مصلحتی بسیار بزرگتر کردن، کوفی بودن یعنی راه را گم کردن و تشنه لب به امام رسیدن و پس از سیراب شدن، آب را بر همان امام بستن؛ کوفی بودن یعنی پیمان بستن و عهد شکستن؛ کوفی بودن یعنی شعار دادن ولی عمل نکردن…

بعد از پیامبر اکرم (صلی الله و علیه وآله) اکثر مسلمین در خواب غفلت فرو رفتند، با توجه به علم داشتن به حقانیت اهل بیت پیامبر، در یاری ایشان کوتاهی کردند و با سکوت خود، با ظالمین همراهی کرده و اهل باطل را مدد رساندند؛ قرآن کریم علت انحطاط جامعه آن روز را دو عامل معرفی می کند؛ یکی اعراض و کوتاهی از ذکر خدا که مصداق بارز آن نماز است و دوم پیروی از شهوات و دنبال زخارف دنیا رفتن؛ در یک کلام، اشرافی گری و عافیت طلبی؛ «فَخَلَفَ مِنْ بَعْدِهِمْ خَلْفٌ أَضاعُوا الصَّلاةَ وَ اتَّبَعُوا الشَّهَواتِ فَسَوْفَ یَلْقَوْنَ غَیًّا[مریم/59] سپس جانشین آن مردم خداپرست قومى شدند که نماز را ضایع گذارده و شهوت هاى نفس را پیروى کردند و اینها به زودى کیفر گمراهى را خواهند دید».


خداوند متعال اولین علت انحطاط جامعه مسلمین را، ضایع و فاسد کردن نماز می شمارد، سهل انگاری در این فریضه کبری که آمد، بلافاصله بعد از آن، شهوات رانی و حرام خواری هم می آید، به همین علت است که حضرت حق می فرماید: «فَوَیْلٌ لِلْمُصَلِّینَ[ماعون/4] واى بر نمازگزارانى که… الَّذینَ هُمْ عَنْ صَلاتِهِمْ ساهُونَ[ماعون/5] در نماز خود سهل انگارى مى کنند.»

ادا نشدن حق نماز یعنی سهل انگاری و اعراض از ذکر خدا، که نتیجه اش سختیِ معیشت و بی برکتیِ رزق است: «وَ مَنْ أَعْرَضَ عَنْ ذِکْری فَإِنَّ لَهُ مَعیشَةً ضَنْکاً…[طه/124] و هر کس از یاد من اعراض کند همانا (در دنیا) معیشتش تنگ شود…»؛

درآمد هم که بالا باشد، باز خرجش به دخلش نمی رسد، دارائیش برکت ندارد، احساس کمبود می کند؛ این وعده ی خداست، زیرا یاد خدا که رفت، شیطان در قلبش راهبری و دنیا برایش جلوه گری می کند، به تجملات و ثروت اندوزی حریص تر، مال حرام خوردن و حقوق اضافی و نجومی از بیت المال برداشتن برایش آسان می شود؛ شکم ها که از مال حرام پر شد، دیگر سخن حق شنیده نمی شود؛ اینجاست که رذیلت ها جایگزین فضیلت ها و ارزش های والای انسانی، جای خود را به اشرافی گری و شهوترانی خواهد داد و مقدماتِ تکرار کربلا فراهم می شود.


آن هایی که در مقابل امام حسین (علیه السلام) آمده بودند، نماز می خواندند، روزه می گرفتند، روش رفتاری داشتند، کمونیست نبودند. کسانی بودند چه بسا به ظاهر رفتارشان، رفتار اسلامی بود، پس چه طور شد این ها اینگونه شدند؟

تأثیر لقمة حرام

یک لقمه حرام درون شکم رود، چهل روز نمازش قبول نمی شود. پیامبر می -فرماید: «روی عن رسول الله (صلی الله علیه و آله وسلم): مَنْ أَکَلَ لُقْمَةَ حَرَامٍ لَمْ تُقْبَلْ لَهُ صَلَاةٌ أَرْبَعِینَ لَیْلَة» اگر کسی یک لقمة حرام بخورد، نمازش تا چهل روز قبول نمی شود. حالا گسترده تر از این هم از پیغمبر نقل شده است که حضرت فرمودند: «روی عن رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم): الْعِبَادَةُ مَعَ أَکْلِ الْحَرَامِ کَالْبِنَاءِ عَلَى الرَّمْل» عبادت همراه حرام خواری مانند بنا کردن بنا روی شن روان است.

ادامه »

چرا معرفت ابوالفضل عباس علیه السلام از همه شهيدان بالاتر است؟

نوشته شده توسطكبري جعفري 27ام مهر, 1395

 

در روزهاى كودكى عباس، پدر گرانقدرش چون آيينه معرفت، ايمان، دانايى و كمال در مقابل او قرار داشت و گفتار الهى و رفتار آسمانى ‏اش بر وى تاثير مى ‏نهاد. او از دانش و بينش على علیه السلام بهره مى ‏برد. حضرت در باره تكامل و پويايى فرزندش فرمود: ان ولدى العباس زق العلم زقا; همانا فرزندم عباس در كودكى علم آموخت و به سان نوزاد كبوتر، كه از مادرش آب و غذا مى‏گيرد، از من معارف فرا گرفت.

در آغازين روزهايى كه الفاظ بر زبان وى جارى شد، امام علیه السلام به فرزندش فرمود: بگو يك. عباس گفت: يك حضرت ادامه داد: بگو دو عباس خوددارى كرد و گفت: شرم مى‏ كنم با زبانى كه خدا را به يگانگى خوانده ‏ام، دو بگويم.

پرورش در آغوش امامت و دامان عصمت، شالوده ‏اى پاك و مبارك براى ايام نوجوانى و جوانى عباس فراهم كرد تا در آينده نخل بلند قامت استقامت و سنگربان حماسه و مردانگى باشد. گاه كه على علیه السلام با نگاه بصيرت‏ آميز خود آينده عباس را نظاره مى‏ كرد، با لبختدى رضايت ‏آميز، سرشك غم از ديدگان جارى مى‏ كرد و چون همسر مهربانش از علت گريه مى‏ پرسيد، مى‏ فرمود: دستان عباس در راه يارى حسين علیه السلام قطع خواهد شد.

آنگاه از مقام و عظمت پور دلبندش نزد خداوند چنين خبر مى‏ داد: پروردگار متعال دو بال به او خواهد داد تا به سان عمويش جعفر بن ‏ابى‏طالب در بهشت پرواز كند. محبت پدرى گاه على علیه السلام را بر آن مى‏ داشت تا پاره پيكرش را ببوسد ، ببويد و با آداب و اخلاق اسلامى آشنا سازد. از اينرو لحظه ‏اى عباس را از خود دور نمى ‏ساخت. فرزند پاكدل على علیه السلام در مدت 14 سال و چهل و هفت روز، كه با پدر زيست، هميشه در حرب و محراب و غربت و وطن در كنار او حضور داشت.

در ايام دشوار خلافت، لحظه ‏اى از وى جدا نشد و آنگاه كه در سال‏37 هجرى قمرى جنگ صفين پيش آمد، با آن كه حدود دوازده سال داشت، حماسه‏اى جاويد آفريد.


مقام علمي حضرت عباس علیه السلام

حضرت عباس علیه السلام در خانه اي زاده شد كه جايگاه دانش و حكمت بود. آن جناب از محضر اميرمومنان علیه السلام و امام حسن علیه السلام و امام حسين علیه السلام كسب فيض كردند و از مقام والاي علمي برخوردار شدند.

لذا از خاندان عصمت علیه السلام در مورد حضرت عباس  نقل شده است كه فرموده اند: زق العلم زقا، يعني همان طور كه پرنده به جوجه خود مستقيماً غذا مي دهد، اهل بيت عیه السلام نيز مستقيماً به آن حضرت علوم و اسرار را آموختند.

علامه محقق، شيخ عبدالله ممقاني، در كتاب نفيس تنقيح المقال، در مورد مقام علمي و معنوي ايشان گفته است: آن جناب از فرزندان فقيه و دانشمندان ائمه علیه السلام و شخصيتي عادل، مورد اعتماد، با تقوا و پاك بود.

ادامه »

امام سجاد (ع) طلایه‌ دار جنبش بیداری اسلامی

نوشته شده توسطكبري جعفري 23ام مهر, 1395

 


دریغا كه نزد بعضی از مورخان این تصور خطا، شایع است كه پیشوایان شیعه‌ امامیه از فرزندان امام حسین علیه السلام مردمی مظلوم و ستمكش بوده ‌اند که پس از كشتاری كه در كربلا روی داد، از سیاست كناره گرفتند و به ارشاد و عبادت و انقطاع از دنیا پرداختند و بر این گفته‌ خود،به تاریخ زندگانی امام سجاد علیه السلام استناد می‌ كنند و جدایی ظاهری او را از رهبری در كار سیاست، حجت نظر خود می‌دانند. بدیهی است كه سبب این تصورات خطا كه دامنگیر مورخان شده است این است كه آنان پنداشته اند عدم اقدام پیشوایان به قیام مسلحانه بر ضد وضع حكومت روز، و تفویض جنبه رهبری سیاسی به دیگری، به معنای خودداری آنان از رهبری بوده است.


یک عمر تجربه تلخ

باید توجه داشت که امام سجاد علیه السلام، در بدترین زمان از زمان‌هایی كه بر دوران رهبری اهل بیت علیهم السلام گذشت می‌ زیست. چه، او با آغاز اوج انحرافی معاصر بود كه پس از وفات رسول اكرم صلی الله علیه وآله روی داد و از زمان امام سجاد علیه السلام كم ‌كم شكلی آشكار به خود گرفت. امام چهارم با همه‌ محنت‌ها و بلاها كه در روزگار جدّ بزرگوارش امیرالمومنین علی علیه السلام روی داده بود همزمان بود. او سه سال پیش از شهادت امام علی علیه السلام متولد گردید. وقتی به جهان دیده گشود، جدش امیرمومنان علیه السلام در خط جهاد جنگ جمل غرق گرفتاری بود و زان پس، با امام حسن علیه السلام در محنت و گرفتاری‌ های فراوان او می ‌زیست و پس از آن نیز در فاجعه عظیم کربلا و قیام خونین پدر بزرگوارش امام حسین علیه السلام حضور داشت. او همه‌ این رنج ‌ها را طی كرد تا خود به طور مستقل رویاروی گرفتاری ‌ها قرار گرفت.


امام تنها

امام سجاد علیه السلام به این امر ایمان داشت كه تا وقتی از طرف پایگاه‌ های مردمی و آگاه پشتیبانی نشود، تنها در دست گرفتن قدرت برای تحقق بخشیدن به عمل دگرگون ‌سازی اجتماع اسلامی كافی نیست. پایگاه‌ های مردمی نیز باید به هدفهای این قدرت آگاه باشند و به نظریه‌ های او در حكومت ایمان داشته باشند، و در راه حمایت از آن حركت كنند و مواضع آن را برای توده‌ مردم تفسیر نمایند و در برابر تندبادها با استواری و قدرت بایستند.

امام سجاد علیه السلام این مقدورات را نداشت و این واقعیت را در تحلیلی جالب و دقیق برای ما بیان می ‌كند و می ‌فرماید:

«پروردگارا، در پیشامدهای ناگوار روزگار به ناتوانی خویش نگریستم و درماندگی خود را از جهت یاری طلبیدن از مردم در برابر كسانی كه قصد جنگ با من داشتند دیدم و به تنهایی خود در برابر بسیاری كسانی كه با من دشمنی داشتند، نظر كردم».

بنابراین مشاهده می‌ كنیم كه امام سجاد علیه السلام موضع خود را با آگاهی از دشمنان خویش تعیین كرده است و در این موقعیت اسفناک، از دو راه عملی، با امت و پیروان خود روبرو می گردد.


مدرسه بزرگ اسلامی

یكی از این دو راه عملی پیشوای چهارم، تهیه‌ برنامه‌ فكری و آگاهی عقیدتی و روانی امت بود. امام علی بن حسین علیهماالسلام در حقیقت دومین موسس مدرسه بزرگ اسلامی بود. خانه و مسجد، مدرسه‌ او بود و طلاب در آن جا و در پیرامون وی جمع می ‌شدند و بعدها شاگردانش، سازندگان تمدن اسلامی شدند و مردان تفكر و قانونگذاری و ادب اسلامی گردیدند . امام سجاد علیه السلام در دورانی پر اهمیت برای افزودن بر دانشمندان و راویان احادیث خود در علوم و فنون گوناگون قیام نمود. صحیفه سجادیه كه انجیل آل محمد علیهم‌السلام است از آثار اوست. این اثر از ثروت ‌های فكری است كه با وضع قواعد اخلاقی و اصول فضایل و علوم توحید و غیر آن، از سایر آثار متمایز است.

ادامه »