« بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ »
  • تماس

سلام حضرت عشق

نوشته شده توسطكبري جعفري

امام رضا

بیار حاجت خود را که وقت باران است
که لحظه لحظه شب استجابت است اینجا

بگیر دامن شمس الشموس عالم را
گدایی ام بکنی اوج عزت است اینجا

رسیده ام به حرم با دوچشم بارانی
شب ولادت آقا قیامت است اینجا

سلام حضرت سلطان سلام حضرت عشق
هزار مرتبه عرض ادب به ساحت عشق

کریم گرکه تو باشی گدا نمی‌ماند
توسفره پهن کنی بینوا نمی‌ماند
کنار پنجره فولاد تو امام رئوف
بدون شک نگرفته شفا نمی‌ماند
شفاست پشت شفا پس دلیل آن این است

شاعر: مهدی نظری

 

 

 

 

ولادت هشتمین اختر تابناک آسمان امامت و ولایت

حضرت علی بن موسی الرضا علیه السلام بر محبان و شیفتگان خاندان عصمت و طهارت مبارکباد

 

 

 

شما با چه انگیزه ای خدا را عبادت می کنید؟

نوشته شده توسطكبري جعفري 4ام بهمن, 1394


امام علی (علیه السلام) می فرماید: اگر خداوند از نافرمانی خود بیم نمی داد، واجب بود به شکرانه نعمت هایش نافرمانی نشود.

پرستش یا قولی است یا عملی. پرستش قولی عبارت است از یک سلسله جمله ها و اذکار که به زبان می گوییم، مانند قرائت حمد و سوره و اذکاری که در رکوع و سجود و تشهد نماز می گوییم و ذکر لبیک که در حج می گوییم. پ

رستش عملی مانند قیام و رکوع و سجود در نماز یا وقوف عرفات و مشعر و طواف در حج. غالبا عبادتها، هم مشتمل است بر جزء قولی و هم بر جزء عملی، مانند نماز و حج، که هم بر جزء قولی مشتمل اند و هم بر جزء عملی.

گروهی از محققان، عبادت را به دو نوع روحی (قلبی) و بدنی تقسیم کرده و عبادت اسلامی را، از نظر کمی و کیفی، از عبادات دیگر آیین ها برتر دانسته اند. گروهی نیز عبادت را، از نظر چیستی و برداشت مردمان، به دوگونه عامیانه و عارفانه تقسیم کرده اند.
برداشت مسلمانان از آموزه های ویژه عبادت، مانند: نماز، روزه و حج به طورکلی بر دو گونه است:
1 عامیانه و کاسبانه
2 عارفانه و عاشقانه

در برداشت نخست، عبادت و پرستش، نوعی معامله و مبادله کار با فرد، است. همان گونه که کارگر در مقابل نیروی کارش مزد می گیرد، این گونه عابدان نیز در برابر رنج عبادت و پرستش، چشم داشت پاداش و مزد دارند. تنها تفاوت کارگر و این گونه عبادت گران آن است که کارفرما از نیروی کار بهره می گیرد؛ ولی خدا که کارفرمای ملک و ملکوت است، به اطاعت آدمیان نیاز ندارند.

امیرمؤمنان، علی (علیه السلام) می فرماید: خداوند، سبحانه و تعالی، موجودات را بیافرید و چون بیافرید از فرمانبرداریشان بی نیاز بود و از نافرمانیشان در امان؛ زیرا نه نافرمانی نافرمایان او را زیانی رساند و نه فرمانبرداری فرمانبرداران سودی. (نهج البلاغه، ترجمه عبدالحمید آیتی، ج 1، ص 200، خ 184)


هویت و چیستی عبادت عامیانه، همان اعمال بدنی و حرکات ظاهری است که به وسیله زبان و دیگر اعضاء انجام می گیرد.

در برداشت عارفانه، عبادت، نردبان قرب به خدای سبحان، معراج انسان، مایه لقای روان و پرواز به سوی کانون نامرئی هستی است. در پرتو پرستش، استعدادهای روحی آدمی پرورش می یابند، نیروهای ملکوتی انسان ورزش می کنند و روح بر بدن چیرگی می یابد.

در این برداشت، عبادت عالی ترین واکنش انسان در برابر پدید آورنده جهان، اظهار عشق و اشتیاق به کانون کمال و گام نهادن در جاده نیکبختی است. عبادت پیکری دارد و روحی. آنچه با زبان و دیگر اعضا انجام می شود، جنبه جسمانی عبادت است. مفهومی که پرستشگر از عبادت دارد، انگیزه ای که او را سمت عبادت می کشاند، بهره ای که از عبادت می برد و نیز آن راهیابی اش به بساط قرب حق تعالی، عناصر تشکیل دهنده روح عبادت به شمار می آیند.

علی (علیه السلام) عبادت را، به لحاظ انگیزه ها و اهداف عابدان، سه گونه می داند:
1- عبادت تاجران (پرستش کاسب کارانه برای جلب منفعت)
2- عبادت بردگان (پرستش از روی ترس برای دفع ضرر و زیان)
3- عبادت آزادگان (پرستش آزاد از قید سود و زیان و فقط برای شکر خدای سبحان)

ادامه »

"پرواز"

نوشته شده توسطكبري جعفري 1ام بهمن, 1394


Image result for ‫پرواز پرنده‬‎


از حکیمی پرسیدند:
چرا از کسی که اذیتت می کند انتقام نمی گیری؟

با خنده جواب داد:
آیا حکیمانه است سگی را که گازت گرفته را گاز بگیری .

میان پرواز تا پرتاب تفاوت از زمین تا آسمان است .
پرواز که کنی،

آنجا میرسی که خودت می خواهی .
پرتابت که کنند ،

آنجا می روی که آنان می خواهند .
پس پرواز را بیاموز…!!!.
.
پرنده ای که “پرواز” بلد نیست،
.
به “قفس” میگوید….
.
“تقدیر”

@ganunejazb

امام زمان غایب نیست...

نوشته شده توسطكبري جعفري 25ام دی, 1394

 

 

ما مثل بچه ای هستیم که پدرش دست او را گرفته است تا به جایی ببرد

و در طول مسیر از بازاری عبور می کنند .

بچه جلب ویترین مغازه ها می شود و دست پدر را رها می کند

و در بازار گم می شود و وقتی متوجه می شود که دیگر پدر را نمی بیند ،

گمان می کند پدرش گم شده است ، در حالی که در واقع خودش گم شده است.

انبیا و اولیا پدران خلقند و دست خلایق را می گیرند

تا انها را به سلامت از بازار دنیا عبور دهند.

غالب خلایق جلب متاع های دنیا شده اند

و دست پدر را رها کرده  و در بازار دنیا گم شده اند.

 

امام زمان (ع) گم وغایب نشده است ، ما گم و محجوب گشته ایم.

 

 

مصباح الهدی / نکات ارزنده عالم بزرگوار حاج اسماعیل دولابی


سلامتی آقا

نوشته شده توسطكبري جعفري 24ام دی, 1394



حقا که تو از سلاله فاطمه ای
با خنده ی خود به درد ما خاتمه ای

زیباتر از این نام ندیدم به جهان
سید علی الحسینی الخامنه ای

سلامتی آقا صلوات
اللهم صل علی محمد وآل محمد و عجل فرجهم


1452718218photo_2016-01-13_12-42-01.jpg

حکایت آمدن مهمان پیش یوسف

نوشته شده توسطكبري جعفري 20ام دی, 1394


حکایت زیبای حضرت یوسف و دوست دوران کودکی اش

یکی از دوستان دوران کودکی یوسف به دیدن او آمد. نخست از خاطرات گذشته گفت و حسد برادران را نسبت بدو برشمرد. یوسف روبه دوستش کرد و گفت :

عار نــَبوَد شیر را از سلسله              نیست ما را قضای حق گله
شیر را بر گردن ار زنجیر بود                بر همه زنجیر سازان میر بود

پرسش دیگر آن دوست از یوسف این بود که «در چاه و سپس در زندان چگونه بودی،‌ حتما خیلی بر تو سخت گذشت !» یوسف پاسخ داد : «ببین دوست من، ماه را بنگر. درست است که در آخر ماه کوچک و کوچکتر می شود ولی دوباره از نو طلوع می کند و بزرگتر می گردد و قرص تمام می شود.» مثال دیگر، بگویم :

گندمی را در زیر خاک می کاریم، گندم می روید و خوشه می دهد، خوشه را می کوبیم و سپس آسیابش می کنیم و از آن آرد می سازیم و نان می پزیم. در این مرتبه آن را به زیر دندان می فشاریم و به معده می فرستیم. از آن عقل و جان و فهم حاصل می آید، مرتبه بعد آن ها را از درون محو می کنیم عشق حاصل می شود. عشق موجب می شود تا عاشق در معشوق محو و فنا شود و از مرتبه سکر به صحو و هوشیاری بعد از مستی و به معرفت کلی برسد.

دوست یوسف چنان محو استدلال های عقلانی و معنوی یوسف قرار گرفته بود که یادش رفت از ارمغان خود حرفی بزند . یوسف به او گفت : «هین چه آوردید تو ما را ارمغان ؟»

در این جا مولانا از این ارمغان پلی می زند به ارمغان انسان در برابر خدا که اعمال پسندیده ی ما گرچه در برابر دریای لطف او قطره هم نیست ولی گویا نیاز ما که هست.

گفت من چند ارمغان جستم تو را ارمغانی در نظر نامد مرا

چگونه قطره را تقدیم دریا کنم ؟ چگونه زیره به کرمان ببرم ! هر چه آرم لایق درگاه تو نیست،‌ تو همه چیز داری، حسن تو آفتاب است که در همه جا تابان است.

لایق آن دیدم که من آیینه ای           پیش تو آرم چو نور سینه ای
      تا ببینی روی خوب خود در آن           ای تو چون خورشید شمع آسمان
   آینه آوردمت ای روشنی                    تا چو بینی روی خود یادم کنی

و سپس آیینه از بغل بیرون آورد و تقدیم یوسف کرد و گفت : «اکنون جمال خود در آن ببین.»

آینه هستی چه باشد نیستی          نیستی بگزین گر ابله نیستی

اساس عرفان آینه سازی دل است، چه آینه از خود هیچ نقشی ندارد اما نقش نماست، همیشه غیر خود ر ا نشان می دهد.

http://www.beytoote.com