موضوع: "اهل بیت (ع)"
سلام حضرت عشق
نوشته شده توسطكبري جعفريبیار حاجت خود را که وقت باران است
که لحظه لحظه شب استجابت است اینجا
بگیر دامن شمس الشموس عالم را
گدایی ام بکنی اوج عزت است اینجا
رسیده ام به حرم با دوچشم بارانی
شب ولادت آقا قیامت است اینجا
سلام حضرت سلطان سلام حضرت عشق
هزار مرتبه عرض ادب به ساحت عشق
کریم گرکه تو باشی گدا نمیماند
توسفره پهن کنی بینوا نمیماند
کنار پنجره فولاد تو امام رئوف
بدون شک نگرفته شفا نمیماند
شفاست پشت شفا پس دلیل آن این است
شاعر: مهدی نظری
ولادت هشتمین اختر تابناک آسمان امامت و ولایت
حضرت علی بن موسی الرضا علیه السلام بر محبان و شیفتگان خاندان عصمت و طهارت مبارکباد
لکهگیری قوی برای دل
نوشته شده توسطكبري جعفري 1ام اردیبهشت, 1400لکهگیری قوی برای دل
روضۀ امام حسین (علیه السلام) قدرت لکهگیریاش بسیار زیاد است.
هر چیزی که لکهاش را نمیتوان با آب خالی یا با حلّالهای قویتر شست، چارهاش روضۀ امام حسین (ع) است.
قدرت روضۀ امام حسین (ع) خیلی زیاد است و لکههای دل را برطرف میکند.
منبع:آیت الله حائری شیرازی
وفاداری به پيمان فطرت
نوشته شده توسطكبري جعفري 23ام اسفند, 1399
﷽
رسالت، برافراشتن پرچم اخلاق والای انسانی است؛ «بعثت لأتمم مکارم الاخلاق».
خدای متعال خطاب به پیغمبر میفرماید: «و ما أرسلناک الا رحمة للعالمین»؛ یعنی همهی چیزهایی که بشر - در همهی زمانها، در همهی شرایط و در هر نقطهی عالم - به آن نیاز دارد، در این بعثت گنجانده شده است؛
▫️مقام معظم رهبری
پیغمبر اکرم صلیالله علیه و آله هدف از بعثت و نبوت خود را در این جمله خلاصه کرده و فرمودند: «أنی بعثت لأتمم مکارم الأخلاق» به این معنا که «من مبعوث شدم تا مکارم و فضیلتهای اخلاقی را به تمامیت برسانم و کامل کنم.»
همین نکته در روایت دیگری از حضرت امیرالمؤمنین ، علی علیه السلام در کتاب شریف نهجالبلاغه عنوان شده که فرمودند:
«یثیروا لهم دفائن العقول» به این مفهوم که انبیاء علیهم السلام مبعوث شدند تا گنجینههای مدفونشده عقل بشری را برانگیخته کنند.
«خداوند پيامبران خود را مبعوث فرمود، و هر چندگاه، متناسب با خواسته های انسانها، رسولان خود را پی در پی اعزام كرد تا وفاداری به پيمان فطرت را از آنان باز جويند و نعمتهای فراموش شده را به ياد آورند و با ابلاغ احكام الهی، حجّت خدا را بر آنها تمام نمايند و توانمندی های پنهان شده عقلها را آشكار سازند»
نهج البلاغه خطبه1
گویا به کمال رساندن مکارم اخلاقی و مبعوث کردن گنجینههای عقل، هر دو، با هم در ارتباط هستند
.
با جامعه کبیره
نوشته شده توسطكبري جعفري 27ام بهمن, 1399با جامعه کبیره
خورشید ادعیه، گرم از نگاه تو، در لحظه های اُنس می تابید.
تو، پنجره های پر از نگاه را به سوی «زیارت جامعه کبیره» گشودی.
امروز، هر که در رثای تو بیشتر اشک بریزد، آسمان عشق را، بزرگی نور را، وسعت معنویت را بهتر دریافته است.
دستمال های خیس از جامعه کبیره، مأنوس چشم های سوگمندند. زائران بغض آلود آمده اند و در محضر عباراتی که آورده ای، خطاب به تو آن را اشک می ریزند.
جامعه کبیره، یادگاری است که کوچ خونرنگ امروز تو را تداعی می کند.
با جامعه کبیره، لحظه های گمراه، به سوی واژه های خوش طینت آفرینش هدایت شدند. امروز، غروبی غمگین در رگ های کلمات جامعه کبیره جریان دارد.
راز زینب شدن ....
نوشته شده توسطكبري جعفري 1ام دی, 1399راز زینب شدن ….
ارزش و عظمت زینب کبری(س)، به خاطر موضع و حرکت عظیم انسانی و اسلامی او بر اساس تکلیف الهی است.
کار او، تصمیم او، نوع حرکت او، به او این طور عظمت بخشید. هر کس چنین کاری کند، ولو دختر امیرالمومنین(ع) هم نباشد، عظمت پیدا میکند.
بخش عمده این عظمت از اینجاست که اولا موقعیت را شناخت، و ثانیا طبق هر موقعیت، یک انتخاب کرد. این انتخابها زینب را ساخت.
قبل از حرکت به کربلا، بزرگانی مثل ابنعباس و ابنجعفر و چهرههای نامدار صدر اسلام، که ادعای فقاهت و شهامت و ریاست و آقازادگی و امثال اینها را داشتند، گیج شدند و نفهمیدند چکار باید بکنند. ولی زینب کبری گیج نشد و فهمید که باید این راه را برود و امام خود را تنها نگذارد، و رفت.
در آن ساعتهای بحرانی که قویترین انسانها نمیتوانند بفهمند که چه باید بکنند، او فهمید و امام خود را پشتیبانی کرد.
بعد از شهادت حسینبنعلی هم که دنیا ظلمانی شد و دلها و جانها و آفاق عالم تاریم گردید، این زنگ بزرگ یک نوری شد و درخشید… انسان احساس میکند زینب یک حسین دوم است در پوشش یک زن.
زینب به جایی رسید که فقط بالاترین انسانهای تاریخ بشریت یعنی پیامبران می توانند به آنجا برسند.
انسان ۲۵۰ ساله l مقام معظم رهبری
روضه شهادت امام محمد باقرعلیه السلام
نوشته شده توسطكبري جعفري 7ام مرداد, 1399
امشب از آسمان چشمانت
دسته دسته ستاره می چینم
در غزل گریهی زلالت آه
سرخی چارپاره می بینم
زخمهای دل غریبت را
مرهم و التیام آوردم
باز از محضر رسول الله
به حضورت سلام آوردم
ان شاءالله مدینه رو ببینید،اگه دیدی كناره دستید یه جوره دیگه گریه میكنه،با یه حالی،با یه اشكی،بدون یه شب مدینه رو دیده،بقیع رو زیارت كرده،من بعضی وقت ها به بعضی رفقا میگم،اگه میخواید مدینه برید،دعا كنید شب ،مدینه نرسید،میگن،چرا؟مدینه ،مدینه است دیگه! میگم نه،روز برسید مدینه باز بهتره،همه ی مدینه روشنه،افتاب هست،اما وقتی شب میرسید مدینه،نگاه میكنی،فقط یه گوشه تاریكه،همه ی مدینه پر از چراغه،همه ی خیابونها،فقط یه گوشه تاریكه،میخوای دق كنی،می خوای داد بزنی،میگی بابا اینجا چهارتا امام ما زیر خاكن،شب خیلی سخته مدینه رسیدن،ان شاء الله بری،وصف العیش،نصف العیش،بزار یه سفر معنوی آغاز كنیم،مگه نفرمود، و قبره فی قلوب من والا،الان دل تك تك شما یه بقیعه، از قبر پیغمبر بیا،از پله های بقیع برو بالا،جلوی در بسته ی بقیع ،همچین كه میرسید،یه صحنه ای صدای ناله ات رو بلند میكنه،میبینی،یه قفل بزرگ به در زدن،یعنی همون جا باید بایستی،جلوتر ممنوعه