« بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ »
  • تماس
« چگونه یک دختر مسلمان باشیمآیا واقعا عمل ما در ظهور موثر است؟ »

خدا کند که بیایی....ولی اگر بیایی ما چه کنیم؟

نوشته شده توسطكبري جعفري 31ام تیر, 1395

آقای من! مولا و سرور!


جمعه ها که می گذرد با خود می گوییم ، جمعه ای دیگر گذشت و مولا نیامد.

امّا چه کرده ایم که بیایی و اگر بیایی چه کنیم؟

از کمی بار گناهانم بگویم و یا کار هایی که برای آماده شدن ظهورت کرده ام؟

از روسیاهی هایم بگویم و یا از شرمندگی بار گناهم؟



می دانم که از دست من شیعه خجالت می کشی.می دانم که دوشنبه و پنج شنبه که کارنامه اعمال منو دستت می دهند ، غمناک می شوی و برای ما طلب مغفرت می کنی … ولی تا کی باید به خاطر من بنده گنهکار غصه بخوری و ناراحت شوی؟

هر وقت که برای ظهورت دعا می کنم، با خود می گویم نکند اولین نفری باشم که در صف مخالفانت قرار گرفته باشم…. مگر کاری کرده ام که دلت را خوش کرده باشم؟….نکند با خود بگویی که این هم از آن دست آدمهاییست که نامه ها نوشتند و به مولایشان پشت کردند....

ولی چه کنم دلم خوش که مولایی دارم و با او درد دل می کنم شاید دستم ر ا بگیرد و از گمراهی نجاتم دهد…….

اللّهم عجّل لولیّک الفرج….


دلنوشته یک معلم

آراي كاربران براي اين مطلب
5 ستاره:
 
(1)
4 ستاره:
 
(0)
3 ستاره:
 
(0)
2 ستاره:
 
(0)
1 ستاره:
 
(0)
1 رأی
ميانگين آراي اين مطلب:
5.0 stars
(5.0)
نظر از: آشنا [عضو] 

مجنون شدم که راهی صحرا کنی مرا
گاهی غبار جاده ی لیلا، کنی مرا
کوچک همیشه دور ز لطف بزرگ نیست
قطره شدم که راهی دریا کنی مرا
پیش طبیب آمده‌ام، درد می‌کشم
شاید قرار نیست مداوا کنی مرا
من آمدم که این گره ها وا شود همین!
اصلا بنا نبود ز سر وا کنی مرا
حالا که فکر آخرتم را نمی­کنم
حق می­دهم که بنده دنیا کنی مرا
من، سالهاست میوه ی خوبی نداده‌ام
وقتش نیامده که شکوفا کنی مرا
آقا برای تو نه ! برای خودم بد است
هر هفته در گناه، تماشا کنی مرا
من گم شدم ؛ تو آینه‌ای گم نمی‌شوی
وقتش شده بیائی و پیدا کنی مرا
این بار با نگاه کریمانه‌ات ببین
شاید غلام خانه زهرا کنی مرا
*علی اکبر لطیفیان*

1395/05/04 @ 00:02
نظر از:  

گاهی گمان نمی کنی ولی خوب می شود

گاهی گمان نمی کنی ولی خوب می شود

گاهی نمی شود که نمی شود که نمی شود

گاهی بساط عیش خودش جور می شود

گاهی دگر، تهیه بدستور می شود

گه جور می شود خود آن بی مقدمه

گه با دو صد مقدمه ناجور می شود

گاهی هزار دوره دعا بی اجابت است

گاهی نگفته قرعه به نام تو می شود

گاهی گدای گدایی و بخت باتویار نیست

گاهی تمام شهر گدای تو می شود…

گاهی برای خنده دلم تنگ می شود

گاهی دلم تراشه ای از سنگ می شود

گاهی تمام آبی این آسمان ما

یکباره تیره گشته و بی رنگ می شود

گاهی نفس به تیزی شمشیرمی شود

ازهرچه زندگیست دلت سیرمی شود

گویی به خواب بود جوانی‌ مان گذشت

گاهی چه زود فرصتمان دیر می شود

کاری ندارم کجایی چه می کنی

بی عشق سرمکن که دلت پیرمی شود قیصر امین پور

خوشحال میشم به من هم سری بزنید.
موفق و موید باشید. اللهم عجل لولیک الفرج

1395/05/05 @ 20:04
نظر از: ... [عضو] 
...
5 stars

بسیار عالی،موفق باشید

1395/05/05 @ 21:01
نظر از: رحیمی [عضو] 

با سلام
«مدینه» همچنان مظلوم است و … «بقیع» مظلوم تر!
رنج نامه نانوشته شیعه، بر خاك و سنگ مزار صادق آل‌پیامبر، گویاتر از هر زمان به شِكْوه و شهادت ایستاده است…
تسلیت بادشهادت صادق آل‌پیامبر، شبی كه خورشید مدینه دانش، چهره فروزانِ اهل بیت و وارثِ علومِ رسالت، در ظلمتكده دورانِ منصور، به خونِ دل نشست.

نفس نفس زدنم را حسین می بیند
جراحت بدنم را حسین می بیند

نحیف هستم و آتش به جانم افتاده
و شعله های تنم را حسین می بیند

دویدن از پیِ مرکب برای من سم است
نحیف تر شدنم را حسین می بیند

حریم شخصی من جای این اراذل نیست
غریبی وطنم را حسین می بیند

چقدر سخت بُوَد مادرت زمین بخورد
ندای واحَسَنم را حسین می بیند

شبیه دامن طفل سه ساله می سوزم
عزای سوختنم را حسین می بیند

تمام فکر من این است لحظه ی تدفین
سفیدی کفنم را حسین می بیند

فقط برای حسین سینه زن شوید امّا
دو دست سینه زنم را حسین می بیند
حمید رمی

یا علی علیه السلام

1395/05/07 @ 21:10


فرم در حال بارگذاری ...