موضوع: "تربیت اسلامی"
حفظ چشم زخم
نوشته شده توسطكبري جعفري 7ام مهر, 1397
برخی افراد، از این حیث که در معرض دید و نظر باشند، آسیبپذیر هستند؛ همان طور که این تعریف (آسیبپذیربودن) در همهی اصناف خلقت هست حتّی در نباتات. درختی که میوهی خوبی به نام سیب میدهد، در فصل بهگُلنشستن، احتمال آفتگرفتن را دارد؛ پس باید به آن سم زد.
در حیوانات هم همین طور است؛ مثلا برّه حیوان سالم و نجیبی است و میتواند پشم و گوشت آن مفید باشد و خطرش این است که شب تنها در بیابان نباشد؛ چون گرگ هست، بیماری دارد.
انسانها هم در محدودهی خودشان، میتوانند آثار مفید زیادی داشته باشند و از آن طرف، خطراتی هم دامنگیر آنها میشود. اگر فقط جسم انسان را نگاه کنید، میبینید عوارض و ابتلائاتی دارد و ممکن است بیماریهایی بگیرد؛ البتّه درمانهایی هم دارد. مسائل روحی هم زوایای زیادی دارد.
یکی از آفتهایی که به زندگی انسان میخورد که در قرآن هم آمده، نظرهای تنگ است(ؤک: اصول كافی، ج9، ص289) که منشأ آن هم، دست خود انسان است؛ یعنی خود انسان غالباً کاری میکند که مستحقّ این ابتلا میشود. مثل قصهسرایی کردن
حضرت یعقوب به حضرت یوسف علیهماالسلام گفتند:
یا بُنَیّ لا تَقْصُصْ رُؤْیاک عَلى إِخْوَتِک؛( فرزندم! خواب خود را براى برادرانت نقل نكن. سوره یوسف، آیه 5.)
وقتی در جمع برادرانت بودی، شروع به قصّه نکن. خداوند به جای «لا تَقْصُصْ” میتوانست کلمه ای دیگر بیاورد و مثلاً بفرماید: «لاتتذکر برؤیاک” ؛( یعنی خوابت را برای آنها نگو!) ولی به کلمهی «تَقْصُصْ” عنایت دارد؛ یعنی وقتی عنایتی به تو شده است یا در معرض آن قرار گرفتهای، آن را برای دیگران نقل نکن و آن را دستمایهی قصّهسرایی خود قرار نده. اتّفاقی که هنوز نیفتاده است، برای دیگران قصّه نگو. فَیکیدُوا لَک کیداً؛( كه در كار تو نيرنگ خواهند كرد. سوره یوسف، آیه 5.)
اگر خواب خود را برای آنها نقل کنی نظرشان میگیرد و تحریک حسد میشود و کار دستت میدهد. خیلی از ابعاد زندگی ما همین است.
رسول اکرم صلیاللهعلیهوآله فرمودند:
اسْتَعِینُوا عَلَى أُمُورِکمْ بِالْکتْمَانِ فَإِنَّ کلَّ ذِی نِعْمَةٍ مَحْسُود؛( بر کارهایتان، از پنهانکردن کمک بگیرید؛ چرا که همانا هر صاحب نعمتی مورد حسادت واقع می شود. تحف العقول، ص 48.)
حسد، مراتب دارد. ممکن است شخصی خوب است، اهل عبادت است؛ امّا ظرفیّت ندارد. گاهی که سینه اش تنگی میکند، یک چیزی میگوید یا یک خرابکاری میکند یا غیبت میکند؛ آنوقت خودش را ملامت میکند و کمحوصلگی خودش را توجیه میکند. گاهی او کمحوصله هست و شخصی که نعمتی دارد و آن را بازگو میکند، گاهی دیگری با دیدن و شنیدن آن نعمت، اذیّت میشود و تنگی پیش میآید.
در محدودهی ارتباطات نزدیک، شروعِ صحبت، باعث قصّهگویی میشود و به دنبال آن، طرفِ مقابل اذیّت میشود. بعضی از آفتهایی که به زندگی مردم وارد میشود، از این ناحیه است؛ در حالی که این آفتها شناختهشده نیست.
ائمّه علیهمالسلام در ادعیه، اینها را شناسایی کرده و راه درمان برای آن ذکر کردهاند. ائمّه علیهمالسلام مردم را در حصنِ حصین و چارچوبی محفوظ قرار داده اند.
بیانات حجت الاسلام والمسلمین حاج شیخ جعفر ناصری
جانم علی....
نوشته شده توسطكبري جعفري 9ام شهریور, 1397
مبادا چشم لطفت را به روی ما ببندی تو
مزیّن می شود قدرم اگر قدری بخندی تو
علی حیدر علی مولا علی ذکر لب زهرا
علیّ عالی اعلا همان ماه بلندی تو
تو هستی سرور قلبم نشستی بر در قلبم
امیر خیبر قلبم درش از بیخ کندی تو
دلم جام تورا جوید سرم گام تورا جوید
لبم کام تورا جوید سراسر شور قندی تو
سراپا مشکلم آقا شکسته این دلم آقا
من عمری سائلم آقا به رویم در نبندی تو
به هر دشمن شدی غالب اطاعت از شما واجب
علیّ بن ابی طالب امیر بی گزندی تو
اسماعیل شبرنگ
خدایا، در این روز دلم را دریاب....
نوشته شده توسطكبري جعفري 17ام مرداد, 1397
قطعه ای ادبی
خدایا، در این روز دلم را دریاب! موج های فتنه و هوا و هوس، سرزمین دلم را دربرگرفته است و در تلاطمی سخت، هر یک دیگری را چونان شتران، بر هر سو روان می سازد.
الهی، دلم را کعبه خود گردان و به نور ایمانت محکم کن؛ آنچنان که هیجان هر موجی در تماس با سینه ام فرو نشیند و احساسم چون اسب مهار شده، رام گردد.
پروردگارا! آن گونه که در این روز خشکی های زمین را در دل امواج گستردی و توفان آب های سرکش را از کبر و غرور و سرکشی بازداشتی، از کعبه دلم، زیبایی های فضایل را بگستر تا طوفان سرکش و طغیان نفسم را مهار کند و کوه های سخت و مرتفع عدالت را بر دوش خود حمل کند؛ چشمه های حکمت و سخاوت از فراز کوه ها بجوشد و دره های آن از معادن گران سنگ عفاف پوشیده شود و با قله ها و صخره های شجاعت، از لرزش و اضطراب بازماند.
حوزه
سین مثل سحرهای بین الحرمین
نوشته شده توسطكبري جعفري 15ام مرداد, 1397
مثل سحرهای بین الحرمین
مثل سقای تشنه لب
مثل سال تحویل حرم
مثل سر بریده دشت نینوا
مثل سر و سامانم حسین
.مثل سایه ارباب بر سرم
مثل سلام حضرت عشق
تا جانی بر تن است و قلبی برای زیستن می تپد
جاودانه ترین و دوست داشتنی ترین عشق
برای من عشق توست حضرت ارباب
باز در صحن دلم قیل و مقالیست حسین
من هوایی شده ام کنج قفس سرگردان
همه بیچارگی ام بی پر و بالیست حسین
السلام علیک یا ابا عبدالله الحسین
توجه به محضر امام
نوشته شده توسطكبري جعفري 10ام مرداد, 1397حضرت والد[آیت الله ناصری حفظهالله] می فرمودند: مدرسه آخوند در نجف یک متولّی داشت که به طلبه ها بسیار سخت می گرفت. آن زمان، برق خیلی کم بود. روزی یکی از طلبهها چراغ اتاقش را روشن می گذارد و می رود. متولّی خیلی ناراحت می شود و شروع به داد و بیداد می کند و به آن طلبه می گوید: چرا چراغ اتاق را روشن گذاشتی و رفتی؟ آن طلبه هم جرأت نمی کند حرفی بزند؛ امّا به اتاق میرود و چراغ را روشن می گذارد و می خوابد تا متولّی را مثلاً اذیت کند.
او در خواب، امام زمان علیهالسلام را می بیند و حضرت می فرمایند: چراغ را چرا روشن گذاشتی؟ می گوید: آقا من چهل هفته مسجد سهله آمدم و شما را ندیدم! می فرمایند: چراغ را چرا روشن گذاشتی؟ می گوید: آقا چقدر من سهله آمدم، گریه کردم، نماز خواندم؛ امّا شما را ندیدم. حضرت دوباره فرمودند: ما شما را آنجا ندیدیم، چراغ را چرا روشن گذاشتی؟
عالم باطن، غیر از جسم و ظاهر است. حضور و محضر لازم است. گویا غیر از حضور جسمی، محضر می خواهد؛ یعنی درک و توجه لازم است. بعید است که حتی یکی از جمکران رفتنها بی جواب بماند؛ ولی باید حضور و محضر باشد.
اینکه فرمودند: شما یک قدم بیایید ما ده قدم می آییم،[۱] صدق است. اگر انسان، در تشرفات نگاه کند، می بیند که اکثر تشرفات برای افرادِ ساده و باگذشت است.
گاهی هم یک زاویه ای از این سادگی یک نوع بُلهی هست از نظر مردم که در روایت آمده است: اکثر اهل بهشت را بُلَها تشکیل می دهند.[۲]