« ظاهر بین نباشیم | یابن الحسن بیا و مرا آبرو بده... » |
حدیث زندگی 4
نوشته شده توسطكبري جعفري 21ام اسفند, 1398
حکمت چهارم
قال علی علیه السلام
عَجْزُ آفَةٌ، وَالصَّبْرُ شَجَاعَةٌ، وَالزُّهْدُ ثَرْوَةٌ وَالْوَرَعُ جُنَّةٌ، وَنِعْمَ الْقَرِینُ الرِّضَى.
?و درود خدا بر او فرمود: ناتواني آفت، و شكيبايي شجاعت، و زهد ثروت، و پرهيزكاري سپر نگهدارنده است. و چه همنشين خوبي است، راضي بودن و خرسندي.
نهج_البلاغه حکمت4
شرح حکمت چهارم
مولا در ” چهارمین ” کلمه از کلمات قصارش به پنج وصف از اوصاف انسانی اشاره میکند
که یکی منفی و چهار وصف از آن مثبت است
و آثار هر کدام را در جمله ی کوتاهی برمیشمارد
1. عجز و ناتوانى آفت است ؛ (الْعَجْزُ آفَةٌ).
البته گاه مى شود که عجز و ناتوانى بدون اختیار دامان انسان را مى گیرد، ولى غالباً چنین نیست،
?عجز مفهوم وسیعى دارد که هرگونه ناتوانى علمى، جسمى، اقتصادى و فکرى را شامل مى شود و به یقین اینها بزرگ ترین آفات زندگى انسان است، انسان عاجز، ذلیل و خوار عقب مانده و شکست خورده و بى ارزش و بى مقدار است به همین دلیل اسلام مى گوید: بکوشید و هرگونه عجز را از خود دور سازید و با قدرت و قوت به اهداف مالى و معنوى خود برسید.
?بلکه نتیجه کوتاهى ها و بى برنامگى هاست.
سپس در دومین نکته اشاره به آثار مثبت صبر و شکیبایى کرده مى فرماید
2. صبر، شجاعت است؛ (وَالصَّبْرُ شَجَاعَةٌ).
?بدیهى است صبر چه در مقابل عوامل معصیت باشد، چه در مسیر اطاعت پروردگار چه در برابر مصائب روزگار انجام گیرد، نوعى شجاعت محسوب مى شود و تنها شجاعانند که از عهده شکیبایى در این مراحل سه گانه بر مى آیند.
و نیز گفته اند: هنگامى که حادثه سختى به میهمانى تو آمد با صبر و شکیبایى از آن پذیرایى کن و جایگاه آن را با توکل بر خدا و حساب عند الله گرامى بدار تا زمانى که این میهمان از نزد تو برود در حالى که بیش از آنچه از تو گرفته است براى تو باقى خواهد گذارد.
آن گاه در سومین جمله مى فرماید:
3. زهد ، ثروت است؛ (وَالزُّهْدُ ثَرْوَةٌ).
?اشاره به اینکه انسان از ثروت آیا چیزى جز بى نیازى مى خواهد و آدم زاهدِ قانع، از همه خلق بى نیاز است و چه بسا ثروتمندانى که جزء نیازمندان هستند
زهد همان بى اعتنایى به زرق و برق دنیا و مال و منال و شهرت و آوازه است. زاهد کسى نیست که فاقد این امور باشد بلکه زاهد کسى است که دلبسته و وابسته به این امور نباشد
?خواه آن را داشته باشد یا نه! بلکه مى توان گفت: زاهدان از ثروتمندان غنى ترند، چرا که ثروتمندان از یک سو باید پیوسته ثروت خود را حساب و کتاب کنند و از سوى دیگر مراقب باشند سارق و دشمنى آن را از دست آنها نگیرد در حالى که زاهدان از همه اینها بى نیازند.
آنگاه در چهارمین جمله میفرمایند:
4 تقوا و پرهیزگارى ، سپرى است (در برابر گناهان و خطرات شیطان و هواى نفس)؛ (وَ الْوَرَعُ جُنَّةٌ).
?ورع به معناى تقوا یا حد اعلاى تقواست به گونه اى که انسان حتى از شبهات پرهیز کند.
این فضیلت انسانى از حالت خداترسى باطنى سرچشمه مى گیرد که چون در برابر او گناهى ظاهر شود سدى در میان او و گناه ایجاد کند.
?تعبیر به «جنة» تعبیر جالبى است، زیرا سپر وسیله اى دفاعى در مقابل آماج تیرهاى دشمن یا شمشیرها و نیزه هاست گویا هواى نفس و شیطان پیوسته قلب انسان را هدف تیرهاى خود قرار مى دهد و انسان با ورع به وسیله این سپر مى تواند از آزار آنها در امان بماند.
سپس در پنجمین و آخرین جمله میفرمایند:
5. رضایت و خشنودی از تقدیرات الهی ، بهترین همنشین است ؛ (وَ نِعمَ القَرینُ الرَّضی)
?همنشین خوب کسی است که به انسان آرامش بخشد
و او را از بى تابى در برابر مشکلات باز دارد و در او روح امید بدمد و تمام این آثار در راضى بودن به قضاى الهى است.
?آنکس که مقدرات را از سوى خداوند حکیم و مهربان مى داند هرگز از مصائبى که به هر حال در دنیا روى مى دهد و مشکلاتى که گریبان انسان را ناخواسته مى گیرد ناراحت نمى شود و بى تابى نمى کند و اعصاب خود را در هم نمى کوبد.
?البته این بدان معنا نیست که انسان در برابر هر حادثه اى تسلیم شود، بلکه به این معناست که تمام کوشش خود را براى پیروزى بر مشکلات به کار گیرد، ولى اگر حوادثى خارج از حیطه قدرت او رخ دهد در برابر آن راضى باشد و زبان به ناشکرى نگشاید و جزع و بى تابى نکند.
?در روایتى آمده است که موسى بن عمران (علیه السلام) به پیشگاه خداوند عرضه داشت: مرا به عملى راهنمایى کن که اگر آن را انجام دهم رضاى تو را به دست آورده باشم. خداوند به او وحى فرستاد که رضاى من (گاه) در ناخوشنودى توست و طاقت آن را ندارى…
?موسى بر زمین به سجده افتاد عرض کرد خداوندا افتخار سخن گفتنت با من را به من بخشیده اى و پیش از من به کس دیگرى نداده اى و هنوز مرا به عملى راهنمایى نکرده اى که با آن رضا و خوشنودى ات را به دست آورم
فأَوْحَى اللَّهُ إِلَیْهِ أَنَّ رِضَایَ فِی رِضَاکَ بِقَضَائِی؛
خداوند به او وحى فرستاد که رضاى من در این است که تو راضى به قضاى من باشی
شرح حکمت4
فرم در حال بارگذاری ...