« بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ »
  • تماس
« روزشمار غدیر /استیکرچگونه چشم بصیرتمان باز می شود؟ »

گاهی سکوت، خیلی شجاعت می خواهد !

نوشته شده توسطكبري جعفري 15ام تیر, 1401


*زندگی به سبک نهج البلاغه*

 *درس پنجم*

*گاهی سکوت، خیلی شجاعت می خواهد !*

برخی مفاهیم ارزشی؛ مثل شجاعت به مرور زمان در ذهن همه ما با مفاهیمی مثل فریاد زدن، نپذیرفتن وضع موجود، مبارزه تا سرحد جان و… همنشین است.

اما حقیقت این است که ذات معنای شجاعت، *پذیرفتن حق و خیر* است که گاه در مبارزه و ناآرامی است و گاه در سکوت و صبر.

مثالی بزنم؟ کسی که در دوراهی راست و دروغ گرفتار شده که اگر راست بگوید مجرم شناخته می شود و باید مجازات شود و اگر دروغ بگوید، کسی متوجه خطای او نشده و ظاهرا نجات می یابد. به نظر شما مصداق شجاعت در او چیست؟آری! راست گفتن و زیرپا گذاشتن هوای نفس.

در روایت هست که *” النجاهّ فی الصدق"* یعنی نجات در راستگویی است.

اما گاهی این شجاعت، سختتر می شود و آن در صورتی است که تو هیچ خطایی نکرده ای_ بلکه حق با تو بوده و حقت را خورده اند_ ولی میبینی که اگر بخواهی هم اکنون بر حقت پافشاری کنی و در راه احقاق حقت بجنگی، مصلحت بالاتری از دست می رود یا مفسده مهمتری دامنگیر جامعه می شود. در چنین شرایطی اگر شجاعت داشتی و دست به اقدامی نزدی، خیلی مَردی!

امیرالمومنین علیه السلام در *نهج البلاغه* خطبه پنجم در شرایط حساس که از طرفی سقیفه شکل گرفته و ماجرای خلافت به انحراف کشیده شده و از طرف دیگر ابوسفیان لعنه الله _ به نیت سوء استفاده از شرایط_ ایشان را ترغیب به قیام و بازپس گرفتن حق خلافت می کند، می فرمایند:

” *رستگار شد کسی که اگر به اندازه کافی یار داشت، قیام کرد وگرنه کناره گیری نمود و مردم را آسوده گذاشت. اینگونه زمامداری مانند آب بدمزه و لقمه گلوگیری است. و کسی که میوه را کال و نارس بچیند مثل کسی است که در زمین دیگران بکارد.* “

ادامه دارد.

حمیدرضا مهدوی ارفع

 


فرم در حال بارگذاری ...