آرشیو برای: "شهریور 1394, 08"
پشت چراغ قرمز
نوشته شده توسطكبري جعفري 8ام شهریور, 1394پشت چراغ قرمز
پسرکی با چشمان معصوم و دستانی کوچک گفت :
چسب زخم نمی خواهید ؟
پنچ تا ، صد تومن ،
آهی کشیدم و با خود گفتم :
تمام چسب زخم هایت را هم که بخرم ،
نه زخم های من خوب می شود نه زخم های تو ...
داستان زخم نوشته حسین پناهی بیشتر »
باغ خدا، دست خدا، چوب خدا
نوشته شده توسطكبري جعفري 8ام شهریور, 1394مردی در یک باغ درخت خرما را با شدت تکان میداد و بر زمین میریخت. صاحب باغ آمد و گفت ای مرد احمق! چرا این کار را میکنی؟ دزد گفت: چه اشکالی دارد؟ بنده خدا از باغ خدا خرمایی را بخورد و ببرد که خدا به او روزی کرده است. چرا بر سفره گسترده نعمتهای خداوند… بیشتر »