« بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ »
  • تماس

سلام حضرت عشق

نوشته شده توسطكبري جعفري

امام رضا

بیار حاجت خود را که وقت باران است
که لحظه لحظه شب استجابت است اینجا

بگیر دامن شمس الشموس عالم را
گدایی ام بکنی اوج عزت است اینجا

رسیده ام به حرم با دوچشم بارانی
شب ولادت آقا قیامت است اینجا

سلام حضرت سلطان سلام حضرت عشق
هزار مرتبه عرض ادب به ساحت عشق

کریم گرکه تو باشی گدا نمی‌ماند
توسفره پهن کنی بینوا نمی‌ماند
کنار پنجره فولاد تو امام رئوف
بدون شک نگرفته شفا نمی‌ماند
شفاست پشت شفا پس دلیل آن این است

شاعر: مهدی نظری

 

 

 

 

ولادت هشتمین اختر تابناک آسمان امامت و ولایت

حضرت علی بن موسی الرضا علیه السلام بر محبان و شیفتگان خاندان عصمت و طهارت مبارکباد

 

 

 

دیو چو بیرون رود فرشته در آید

نوشته شده توسطكبري جعفري 12ام بهمن, 1398

این خاطرات من است

در آن شهر غریب چه هیجانی داشتیم ، گویاهمه منتظر بزرگـــــترین و سرنوشت ساز ترین حادثه زندگی خود بودیم و بواقع نیز چنین بود حتی در آن شهر که همه سنی مذهب بودند ولی همه ما نگران سرنوشتش بودیم فکر میکردیم چه خواهد شد ؟ دو بار اجازه فرود به هواپیمــــایش نخواهند داد ؟ هواپیمایش را در آسمان منفجر خواهند کرد ؟ بعد از فرود ترورش خواهند نمود …. هزار فکر ممکن و نا ممکن از مغز مان خطـــور میکرد .

اول صبح اداره را تعطیل کردیم ، بخانه ما رفتیم که تلوزیون مان رنگی بود تا بهتر تماشا بکنیم آخر قرار بود تلوزیون مراسم استقبال را مستقیم پخش بکند . شش نفر بودیم سه نفر از دوستانمان سنـــی مذهب و دونفر ما بودیم و یک همکار دختر داشتیم از فیلیپین که الان در کانادا است و کاتولیک مذهب بود و خیلی انسان مودب و والا مقـــــام  و درستکار  ، در خانه هم مادرو خواهر ، مادر چایی را حاضر کرده بود(خدا رحمتش کند) ،همه  دور تلوزیون حلقه زدیم از شدت هیجان یکبار یادمان رفت و چایـــــی ها سرد شدند جالب اینکه آن دختر خارجی که مانند خواهر دوستــــش می داشتیم و الان نیز کمابیش ارتباطی با ایشان داریم هیجانش بیشتر از ما بود  و به هر حال برنامه شروع شد و گوشه هایی را نشان داد درســـت یادم نمانده تا کجای مراسم را آنروز مستقیم دیدیم که یکباره برنامه قطع شد ، همه ناراحت ، همه نگران ، باور بفرمایید ، تا یکساعت همه چشم ها به تلوزیون بود و فشار خون ها بالا ، انتظار بی فایده بود چایــی ها را نخورده بیرون آمدیم در خیابان قیامت  ، میگفتند عده ای از ناراحتـــــــی تلوزیون هایشان را شکسته بودند . البته لحظه ، لحظه آن مراسم را بعداً از تلوزیون دیدیم ولی آن عطش دیدن مستقیم برنامه هنوز یک جـــــــای خالی در زندگی ما محسوب میشود .

هیجانات بیشتر از آن روز شروع شد و باور بفرمایید هنوز نیز آن نگرانی  ادامه دارد و ما همیشه نگران انقلاب و دست آورد های آن هستیم چون دشمنان ، بوقلمون صفت هر لحظه به رنگی در می آیند تا در راه انقلاب سنــــگ اندازی بکنند و ما غافل از آنیم که :

 

چراغی را که ایزد بر فروزد * هر آنکس پف کند ریشش بسوزد

 

در داخل هواپیما خبر نگار فرانسوی موذیانه سئوالی از رهبر نمودند تقریباً به این مضمون : شما که بعد از مدتها به ایران میروید و میدانید که میلیون ها ایرانی با نگرانی و اشتیاق فراوان منتظر ورود شما هستند ؟شما چه احساسی دارید ؟ آقا  جواب را با یک کلمه دادند  .

واین کلمه یکدنیا معنی بود ،  یعنی عمل به تکــــــــــلیف ، یعنی حرکت به خاطر خدا ، و هزاران معنی دیگر که ما از درک آن عاجـــــــزیم ، مانند این سئوال که بعد از عاشورا از حضرت زینب کردند . و ایشـــــــــان فرمودند :

 

در واقعه عاشورا من به جز زیبایی ندیدم

 

http://s32.blogfa.com/post-34.aspx

معرفت فاطمی و درک لیله القدر

نوشته شده توسطكبري جعفري 10ام بهمن, 1398

 معرفت فاطمی و درک لیلةالقدر  اگر در مسیر قرب به حقّ تعالی یک مرکز ثقلی برای حرکت معنوی تعریف شده باشد، آن «لیلة القدر» است به عنوان ظرف زمان که یکی از اضلاع آن سعی و تلاش و عبادت است.  «لیلة القدر» انسان را به بیشترین بهره سوق می‌دهد «لَیلَة القَدر خَیْرٌ مِنْ أَلْفِ شَهْر». بالاترین سرمایه‌ای که در کلّ نظام هستی می‌تواند نصیب انسان شود درک حقیقت لیلة القدر است.  و لیلة القدر درک معرفت حضرت صدیقه طاهره سلام اللّه علیها است و ربط دارد. و اگر اوج این معرفت با معرفت فاطمی سلام اللّه علیه قابل دست‌یابی باشد که «فمن عرف فاطمة حق معرفتها فقد ادرک لیلة القدر. تفسیر فرات کوفی، ص581» یعنی انسان می‌تواند با درک معرفت حضرت فاطمه سلام اللّه علیه به اوج ادراک لیلة القدری برسد.‌ ‌ ┈┄┅═✾•••✾═┅┄┈ حجت‌الاسلام والمسلمین حاج شیخ جعفر ناصری: ‌ ‌

سلیمانی نهج البلاغه ای

نوشته شده توسطكبري جعفري 14ام دی, 1398

سلیمانی

 آخرین افتخارنهضت‌ جهانی نهج البلاغه خوانی این است که سردار شهید حاج قاسم سلیمانی رضوان الله علیه فرماندهان سوری و نیروها و خانواده هایشان را نهج البلاغه ای کرد.

 ماجرا از این قرار است که چند ماه پیش از طرف ایشان با نهضت تماس گرفتند و گفتند: دستور حاج قاسم است که به منظور اصلاح و تقویت بینش و روحیه اسلامی و انقلابی رزمندگان فرماندهان سوری و خانواده هایشان برای همه آنها یک نهج‌ البلاغه مناسب تهیه کنید و آنها را تشویق به خواندن نهج البلاغه نمایید. دوستان عزیزم در نهضت بلافاصله دست بکار شده و “نهج البلاغه صبحی صالح” را با اصلاحات خاصی آماده و‌در اختیار عزیزانمان در نیروی قدس سپاه گذاشتند و…

یادم نمیرود حدود سه هفته بعد از ارسال نهج البلاغه ها و سایر اقلام فرهنگی به زبان عربی، تلفن همراهم زنگ خورد. جواب دادم جوانی ایرانی ازسوریه بود. با دنیایی تواضع و ادب گفت: من از رزمندگان ایرانی در سوریه ام. ما هفته ای یکبار اجازه داریم از این خط تلفن مخصوص به خانه هایمان زنگ بزنیم و احوال خانواده هایمان را جویا بشویم. اما من این دفعه قصد کردم به شما زنگ بزنم و از شما و دوستانتان تشکر کنم و بگویم این نهج البلاغه ها و روش آسان نهج‌ البلاغه خوانی نهضت خیلی غوغا کرده است. سوریها خیلی استقبال می کنند …

خدا را شکر که نقشی هرچند کوچک در یاری سردار شهیدی داشتیم که نقشی بزرگ در یاری امام عصر ارواحنا فداه و نایب معظم او داشت. امیدوارم روحش در ملأ اعلی همنشین امیرالمومنین باشد و دست ما جاماندگان را بگیرد. آمین

?حمیدرضا مهدوی ارفع

 

یاد یاران یاد باد

نوشته شده توسطكبري جعفري 14ام دی, 1398

 
تو این عکس اخرین نفری که شهید شد تو بودی

رنگ لباست با دیگران فرق دارد گویا نشان شدی که بیشتر بمانی

بالاخره به خیل یاران قدیمی پیوستی،

چگونه نبودنت را باور کنیم و با چه صبری بر این مصیبت ایستادگی


یاد یاران یاد باد
برای ما هم دعا کنید اللهم ارزقنا شهادت

سردار دلها

راحت بخواب سردار... حرم، بی‌مدافع نمی‌ماند!

نوشته شده توسطكبري جعفري 14ام دی, 1398

سردار سلیمانی
چشم‌های خسته‌ات…
گواهی می‌داد…
چشم‌انتظاری!
نگاه آرام و سکوتِ بیش‌تَرت…
حکایتِ بغضی عجیب داشت!
تسبیح را آرام چرخاندن‌ت…
آشوبِ دلَ‌ت را گواهی می‌داد!
دارم باخودم فکر می‌کنم:
حالا…
آرام گرفته‌ای؛
وقتی چشمت…
روشن شده به جمال عقیله خاتون!
حالا…
از تَهِ دل می‌خندی؛
وقتی رفیقانِ قدیمی‌ات را دیده‌ای!
حالا…
و مثل همیشه…
سَرَت را بالا گرفته‌ای؛
که در دفاع از حرم عمه سادات…
سنگِ تمام گذاشتی!
راحت بخواب سردار!
ما…
فرزندان این مرز و بوم…
دست از دفاع بر نمی‌داریم!
ما…
راه‌ت را…
ایمان و اعتقادت را…
و عشق و آرمان‌ت را…
ادامه خواهیم داد!
راحت بخواب سردار…
حرم، بی‌مدافع نمی‌ماند!
تنها…
دل‌مان برای‌ت…
تنگ خواهد شد!
راحت بخواب سردار!

شهادتت مبارک؛حاج قاسم!