« بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ »
  • تماس

سلام حضرت عشق

نوشته شده توسطكبري جعفري

امام رضا

بیار حاجت خود را که وقت باران است
که لحظه لحظه شب استجابت است اینجا

بگیر دامن شمس الشموس عالم را
گدایی ام بکنی اوج عزت است اینجا

رسیده ام به حرم با دوچشم بارانی
شب ولادت آقا قیامت است اینجا

سلام حضرت سلطان سلام حضرت عشق
هزار مرتبه عرض ادب به ساحت عشق

کریم گرکه تو باشی گدا نمی‌ماند
توسفره پهن کنی بینوا نمی‌ماند
کنار پنجره فولاد تو امام رئوف
بدون شک نگرفته شفا نمی‌ماند
شفاست پشت شفا پس دلیل آن این است

شاعر: مهدی نظری

 

 

 

 

ولادت هشتمین اختر تابناک آسمان امامت و ولایت

حضرت علی بن موسی الرضا علیه السلام بر محبان و شیفتگان خاندان عصمت و طهارت مبارکباد

 

 

 

باغ خدا، دست خدا، چوب خدا

نوشته شده توسطكبري جعفري 8ام شهریور, 1394


مردی در یک باغ درخت خرما را با شدت ‌تکان می‌داد و بر زمین می‌ریخت. صاحب باغ آمد و گفت ای مرد احمق! چرا این کار را می‌کنی؟ دزد گفت: چه اشکالی دارد؟ بنده خدا از باغ خدا خرمایی را بخورد و ببرد که خدا به او روزی کرده است. چرا بر سفره گسترده نعمتهای خداوند حسادت می‌کنی؟ صاحب باغ به غلامش گفت: آهای غلام! آن طناب را بیاور تا جواب این مردک را بدهم.


آنگاه دزد را گرفتند و محکم بر درخت بستند و با چوب بر ساق پا و پشت او می‌زد. دزد فریاد برآورد، از خدا شرم کن. چرا می‌زنی؟ مرا می‌کشی. صاحب باغ گفت : این بنده خدا با چوب خدا در باغ خدا بر پشت خدا می‌زند. من اراده‌ای ندارم کار، کار خداست. دزد که به جبر اعتقاد داشت گفت: من اعتقاد به جبر را ترک کردم تو راست می‌گویی ای مرد بزرگوار نزن. برجهان جبر حاکم نیست بلکه اختیار است اختیار است اختیار.

شهر داستان ها

چرا باید به نان احترام بگذاریم؟!

نوشته شده توسطكبري جعفري 5ام شهریور, 1394

در روزگاری به سر می بریم که برخی از عادات و رسوم مردم کم کم از میانشان رخت بربسته و رو به فراموشی می گذارد.

احترام به نان یکی از این اخلاقیات و روحیات است که امروزه کمتر شاهد آن بوده و بایست دیگر با آن خداحافظی کرد. دیروز کودک دست در دست مادر یا مادربزرگش اگر در خیابان با تکه ای نان مواجه می شد که بر روی زمین افتاده، شاهد برداشت آن با احترام از روی زمین توسط مادر و گذاشتنش به گوشه ای بود و امروز!!! شاید باشند افرادی که هنوز به سنت های گذشتگان خویش پایبندند.

چرا نان قابل احترام است؟

تمامی نعمت های خداوند ارزش احترام دارند چرا که همگی در راستای خدمت به انسان و رفع نیاز های او قدم به عالم هستی گذاشته‌اند از این رو احترام بدان ها نیز به جهت نعمت خداوند بودن قابل تقدیر است، اما در میان این نعمت ها نان از جایگاه ویژه ای برخوردار است و روایات و حکایات، تمامی دال بر این موضوع هستند.

پیغمبر صلى اللَّه علیه و آله و سلم فرمود: نان را گرامى دارید كه آنچه میان عرش تا فرش است در آن كار كرده با آفریده‏هاى بسیارش، سپس بدانها كه در گردش بودند فرمود: براى شما حدیث نكنم؟ گفتند: چرا یا رسول اللَّه پدران و مادران ما به قربانت، فرمود: پیش از شماها پیغمبرى بود بنام دانیال و گرده‏اى به یارش داد تا او را از آب گذر دهد و آنكه وسیله گذر داشت گرده نان را بدور افكند و گفت: من با این نان چه كنم نان نزد ما لگد مال مى‏شود، چون دانیال این را دید دست به آسمان برداشت و گفت: بار خدایا نان را گرامى دار. پروردگارا دیدى این بنده چه كرد و چه گفت، فرمود: خدا عزّ و جلّ به آسمان وحى كرد تا باران را بند آورد و به زمین وحى كرد تا چون‏ گل پخته شود، فرمود: باران بر آنها نبارید تا كارشان بدان جا رسید كه همدیگر را خوردند، و چون بدینجا رسیدند كه خدا عزّ و جلّ خواست: زنى به دیگرى گفت بیا امروز فرزند مرا با هم بخوریم و فردا فرزند تو را، گفت بسیار خوب و فرزند او را امروز با هم خوردند و چون گرسنه شدند به دیگرى گفت تا فرزند او را بخورند و او سرباز زد و به او گفت میان من و تو پیغمبر خدا دانیال حكم باشد و نزد او به محاكمه رفتند و آن حضرت به آنها فرمود: كار بدینجا رسیده؟ گفتند: اى پیغمبر خدا آرى و سخت‏تر است و او دست به آسمان برداشت و فرمود: بار خدا یا بازگردان به ما فضلت را و فضل رحمت خود را و شكنجه مده كودكان و خیرمندان را به گناه كشتیبان و روگردانیش از نعمت تو، فرمود: خدا به آسمان فرمود: ببار بر زمین و زمین را فرمود: برویان براى آفریده‏هایم هر خیرت را كه از آنها فوت شده كه من آن را براى كودك خردسال رحمت آوردم. ( آسمان و جهان (ترجمه كتاب السماء و العالم بحار الأنوار) / ج‏10 / 206 )

پیغمبر صلى اللَّه علیه و آله و سلم فرمود: نان را گرامى دارید كه آنچه میان عرش تا فرش است در آن كار كرده با آفریده‏هاى بسیارش، سپس بدانها كه در گردش بودند.

چگونه باید نان را گرامی داشت؟

از امیر مۆمنان(علیه السلام) روایت است که فرمودند: نان را گرامى شمارید، پرسیدند اكرام آن چیست؟ فرمود گرامى داشتن نان آنست كه دور و زیر پا نریزید. و از آن حضرت(علیه السلام) که فرمودند: نان را گرامى بدارید كه خداوند عز و جل آن را از بركات آسمان فرستاده است، پرسید گرامى داشتن نان چیست؟ فرمود: وقتى بر سفره گذارده‏ شد به انتظار غذاى دیگرى نباشید(به آن به چشم بى‏اعتنایى منگرید). (مكارم الأخلاق/ ترجمه میرباقرى/ ج‏1 /292) تمامی روایات قطره ای از دریای عظیم معرفت هستند که فهم و درک آنها راهگشای بسیاری از مسائل زندگی انسان می شود. در روایات نقل شده احترام به نان به صورت های خاصی ذکر گردیده و این هنر توست که حدیث مفصل از این مجمل بخوانی. امروز احترام نان در میان ما از زمان پخت تا زمان مصرف بر سر سفره به وجوه مختلفی معنا پیدا می کند، به عنوان مثال هنگام پخت به گونه ای باشد که نان مرغوبی حاصل شده تا به هنگام استفاده بخش اعظم آن دور ریز نشود. از نان به عنوان وسیله آشپزخانه مانند زیر قابلمه ای یا … استفاده نشود همان گونه که متأسفانه گاهی شاهد این ماجرا هستیم. خوب است نان همچون سابق در میان ما ارزش و احترامش را بازیابد و بدان به چشم نعمت بزرگ خداوند نگریست نه نعمتی خرد و ناچیز.

اندیشه

 

حدیث رضوی

نوشته شده توسطكبري جعفري 1ام شهریور, 1394

 مردم در هنگام مرگ دو دسته اند

امام رضا علیه السلام هنگام عیادت از یکی از اصحابش فرمود:

اِنمَّا النّاسُ رَجُلانِ: مُستَریحُ بِالمَوتِ، وَ مُستَراحُ مِنُه بِهِ؛
مردم دو دسته اند: یکی آن که با مرگ، آسوده می شوند. دیگری آن که با مرگ، مردم از دست او آسوده می شوند.
مسند الامام الرضا علیه السلام، ج 1، ص 263

شرح حدیث:
آنان که صالح و نیکو کارند، وجودشان مایه ی بهره مندی و شادمانی دیگران است و فقدانشان دلها را غمگین می سازد، هر چند خودشان از سختیهای زندگی می رهند و راحت می شوند.
آنان هم که اهل فساد و مردم آزاری و ظلم اند، تا هستند، مردم از دستشان در عذاب اند و چون می میرند، مردم نفس راحت می کشند.

سعدی گوید:

ظالمی را خفته دیدم نیم روز
گفتم این فتنه است، خوابش بُرده، بِه
آن که خوابش بهتر از بیداری است
آن چنان بد زندگانی، مرده بِه


حضرت علی علیه السلام در نهج البلاغه سفارش می کند با مردم چنان زندگی کنید که وقتی زنده اید، به شما علاقه و تمایل داشته باشند و اگر از دنیا رفتید، در سوگتان غمگین شوند و بگریند.( حکمت 10)

پرونده ای که از اعمال ما در طول زندگی تشکیل می شود، باید چنان درخشان و خوب باشد که بتوانیم به آن افتخار کنیم.
دعای خیر مردم، همیشه پشت سر کسانی است که در زندگی خیرشان به آنان رسیده است؛ مردم همیشه از آنان به نیکی یاد می کنند و برایشان رحمت و مغفرت می طلبند.
بهره ای هم که برخی از این دنیا پس از مرگ می یابند، نفرت و نفرین و لعنت مردمی است که از دست آنان به ستوه آمده اند.

چنان باشیم که با مرگ، برهیم، نه آن که از دست ما برهند!


حکمت های رضوی (ترجمه و توضیح چهل حدیث از امام رضا علیه السّلام)، جواد محدثی



"من زنده ام"

نوشته شده توسطكبري جعفري 30ام مرداد, 1394


Image result for ‫عکس از کتاب من زنده ام‬‎


یکی از گوسفندان را نذر امام خمینی(ره)کنید

بچه ها را نوبتی و از روی ملاک و معیار خودشان انتخاب می کردند.

… این بار انگشت شومشان را روی عزیز چوپون (چوپانی که قصد داشت گله ای از گوسفندان را از روستایشان برای رزمندگان در جبهه ها ببرد ولی در میانه راه به اسارت در می آید) گذاشتند. بچه هایی که با عزیز به اتاق شکنجه رفتند تعریف کردند: عزیز را از پا آویزان کرده و با شلاق به سر و صورتش می کوبیدند. وقتی پایش را باز کردند، کلت را روی شقیقه اش گذاشتند و به او گفتند: عزیز این تیر خلاص است. هر وصییتی داری سریع بگو تا دوستانت به خانواده ات برسانند.

یظیک فرصه اتوصی. اللیله الرصامه القاتلک سهمک. ( بهت فرصت می دهیم که وصییت کنی. امشب تیر خلاص سهم توست.)

عزیز فرصت وصییت می خواست. بعد از نیم ساعت که آرام شد عراقی ها کنجکاو شده بودند که بفهمند عزیز چه وصییتی دارد!

در حالی که از دهان و حلقش خون می ریخت با لکنت زبان گفت: از گوسفند هایی که آورده ام یکی را برای سلامتی امام خمینی قربانی کنید.

وقتی مترجم این جمله را برایشان ترجمه کرد دوباره تنش را با شلاق تکه پاره کردند. صبح همان روز بعد از چند بار تشنج به شهادت رسید.

بخشی از متن کتاب “من زنده ام ” /به قلم معصومه آباد

مهدی جان ای آسمان بلند فضیلت !

نوشته شده توسطكبري جعفري 29ام مرداد, 1394


ای عزیز بزرگوار! همواره کبوترانه نگاهت می کنم و با اشتیاق، دانه دانه محبت تو را می چینم. یاد تو، پر پروازم می دهد. نامت، آوازم می دهد! ذکر فضایل تو، مرا به سرآغازهای نیکو، رهنمون می شود. دلم اسیر مهر تو می شود، یک آسمان ستاره شادی، در کهکشان وجودم سوسو می زند. هر دم، از خورشید وجود تو، که گرمابخش دلهای همگان است،نیرو می گیرم و به اوج آسمان معنا راهی می شوم!


ای امید همه! ای بلندترین زمزمه! ای بی هیچ فاصله! ای زداینده هر چه واهمه! به راستی که هر کس از برکت نگاه تو بگریزد، در انجمادی تیره و در انزوایی سرد و ساکت محبوس می ماند. هر که از تو دوری کند، دیر یا زود، باید از خاکستر اشتباه تیره خود فرارکند و با تن شویه در اقیانوس رحمت تو قرار بیابد. هر کس پریشان محبت تو شود، پشیمان نخواهد شد!


ای آسمان بلند فضیلت! ای بلندای عظمت! ای راهنمای سبز حقیقت! ای ژرفای هستی و طراوت! یاد و نام تو، برترین و زیباترین گلی است که دردلهای مومنان می روید. گلی که هیچ گاه پژمردگی ندارد. گل خوشبویی که تا ظهور خورشید رویت، هماره می پاید.

عشق تو در دلهای ما، مستدام باد!

تبیان